part 12

1.3K 288 175
                                    

ووت و کامنت یادتون نره لاولیااا💜💜💜💜

💜شرط ووت این پارت ۳۰ تا ووت 💜

به لیا نگاه کرد از هر زمانی شکسته تر به نظر می رسید به طرفش حرکت کرد و دست لیا که هنوز رو هوا بود رو گرفت

لیا که سرش پایین بود با قرار گرفتن دستی داخل دستش سرشو بالا اورد و با کسی که اصلا انتظار نداشت رو به رو شد

جیمین لبخندی به لیا زد و کمک کرد بلند شه و با همون لبخند گفت

+یادته همین بلا رو چند وقت پیش سر من اوردی ولی بابا نذاشت منو از خونه بندازی بیرون ...ولی ... الان خودتو ببین ... هیشکی کنارت نیست ... تو

جیمین اه کشید و دستشو از دست لیا که خشکش زده بود بیرون کشید و ادامه داد

+اه ... نمی دونم چی تو مغزته ولی ببین چی شد ... دیگه هیچی جلوی بابا رو نمی تونه بگیره ... همچی تموم شده

جیمین با افسوس گفت دلش به حال زنی که جلوش وایستاده بود می سوخت جالبه نه اون همه بلا سرش اورده بود ولی ببین اخر تنها کسی که ضربه دید خودش بود اخرین نگاهشو به چشمای اشک الود زن انداخت و روشو برگردوند که بره ولی مچ دستش اسیر دستای زن شد زن با التماس اسمشو صدا زد

-جیمین

اما جیمین برنگشت درسته دلش به حال لیا می سوخت ولی هنوزم از اون متنفر بود پس اروم ولی زیر لب گفت

+بله

وقتی جوابی از زن نگرفت دستشو ارام از دستش بیرون کشید و راهشو کشید که بره ولی با صدای لیا سرجاش ایستاد

-تو هم عین منی ... (هق)...یه روزی تو هم به فکر انتقام میافتی

جیمین با حرص سمت لیا برگشت ولی با ارامشی که نمی دونست از کجا اومده با لحنی شمرده گفت

+اشتباه نکن ... من مثل تو نیستم و نخواهم بود...
لیا وسط حرف جیمین پرید و گفت

-چرا هستی تو یکی بدتر از من هستی ...فکر کردی نمی دونم تو اون کله کوچیکت چند بار نقشه قتل من و جونگ کوک و کشیدی هان؟

جیمین پوزخندی به زن روبه روش زد و با همون پوزخند گفت

+چقدر حقیر ... باشه ... من از تو بدتر ...ولی بدون من هیچ وقت عین تو پلید نیستم و اگه بودم هم ... دوست نداشتم دستامو به خون کثیف تو الوده کنم ... امیدوارم دیگه نبینمت

جیمین گفت و برگشت بره اون سعی کرده بود باهاش مهربون باشه ولی خودش نخواسته بود مادرش درست می گفت باطن یه جادوگر هیچوقت عوض نمیشه
اون فقط پنج سالش بود ولی لیا اونو ازش گرفته بود...

ولی لیا ...

درسته لیا از جیمین می ترسید اون قدرتی رو درون جیمین می دید که هیچ کس نمی تونست حتی تصورشو کنه

The legacy of immortalityKde žijí příběhy. Začni objevovat