part 32

958 219 112
                                    

_هیونگ راست می گی باید دو برابر تنبیهش کنی خیلی چرت و پرت میگه تو اصلا جز بهترینا نیستی

چند ثانیه سکوت مطلق شد و تهیونگ تازه فهمید چی گفت و با دیدن قیافه ترسناک جین شروع به دویدن کرد  و جین هم با داد و فریاد دنبالش می دوید و این وسط جونگ کوک بود که از خنده ریسه می رفت

بعد اینکه جین موفق به گرفتن تهیونگ شد در حالی که گوش تهیونگ دستش بود و دنبال خودش می کشیدش زیر لب غرغر نامفهومی کرد

ایستاد  و گوش تهیونگ و ول کرد و رو به روی اون دو ایستاد و گفت

_خب بهتون حالی می کنم ...تا من به تنبیهتون فکر می کنم ۵۰ تا شنا برید

هر دو اعتراض کردن

+هیونگ ۵۰ تا زیاده

_۶۰ تا

+چی؟

_۷۰ تا

+هیو...

جین پرید وسط حرف تهیونگ و گفت

_به ازای هر جمله ده تا اضافه میشه پس به نفعتونه  زیاد حرف نزنید ...۸۰ تا

جونگ کوک دهن به اعتراض دوباره باز کرد

+هی...

_نو...

همین که جین خواست حرف بزنه گفت

+غلط کردم غلط کردم ...انجامش میدم چرا از کوره در میری

جین لبخند رضایت بخشی به اون دو که شروع کرده بودن زد وبعد نشنیدن هیچ شمارشی بلند داد زد

_بلند بشمار نمی شنوم

+ بیست

_از اول بشمر من از کجا بدونم کلک ندادین ...یکی تو بشمر یکیشم تو

اول به جونگ کوک اشاره کرد و بعد به تهیونگ

هر دو اروم و بدون ایجاد صدایی کنار هم قدم بر می داشتن و از اونجایی که هردو هیچ علاقه ای به حرف زدن نداشتن این سکوت براشون لذت بخش بود

بعد چند لحظه جیهوپ این سکوت و شکست و گفت

_خب یونگی ... اومم ... نظرت چیه یک..یکمی باهم اشناشیم ... می دونی منظورم اینه که ما قراره چند سالی رو باهم بگذدونیم و بهتره با ..باهم دوست شیم

جیهوپ دلیل لکنت و این خجالت یهوییش رو نمی دونست ولی از این حس بدش نمیومد نه که خوشش بیاد نه ولی ازار دهنده هم نبود دوست داشت با اون پسر بیشتر اشنا شه

یونکی بی تفاوت شونه ای بالا انداخت و با لحنی که خیلی سعی داشت زیاد بد و زننده نباشه چون محض رضای خدا اون نمی خواست بی ادب جلوه کنه بعد گذشت چند ماه می تونست این پسرو رو دک کنه اونم با هر لحنی که دلش می خواست ولی الان اون دعوتش کرده بود به یه نوشیدنی به قول مادرش این بی ادبی جلوه می کنه محض رضای فاک کی به اینا اهمیت میده بی ادبی ... پوفی کرد و بدون اینکه متوجه باشه بلند گفت

The legacy of immortalityWhere stories live. Discover now