با ورود جین به چادر بهیاری هر دو بهش خیره شدن
-اوپااا
جین لبخند بی جونی زد و سمت نایون رفت
-جیمین خوبه تو چادر خودشه برای اطمینان دکتر و میبرم معاینش کنه ... تو استراحت کن باشه؟
نایون به چشم های ناراحت جین نگاه کرد اروم سر تکون داد در همون حین دختر موکوتاهی به همراه چندین کتاب و خوراکی وارد چادر شد و بعد از تعظیم کوتاهی به جین به سمت نایون رفت و کتاب ها رو بغلش پرت کرد
-خب خب ... خانم ناراحت حالا که گیرت اوردم ... وقت درس خوندهههه
نایون با حرص ناله ای کرد و سرش رو به بالشت پشت سرش کوبید
- ایشششش نمی خوامممم ... من مثلا مجروح و بیمارم خیر سرت جونگیونننن...
جین سری به معنای تاسف برای دو دختر تکون داد و به سمت دکتر حرکت کرد
- میشه بامن بیایی جینیانگ ؟
__________
در حالی که هر دو به سمت کوچکترین چادر کمپ حرکت میکردند جین زیر لب غر غر میکرد و شاید با خودتون بگید چرا ؟! چون نامجون مثل جوجه اردک ناراحت و گم شده افتاده بود دنبالش و حتی یه کلمه هم ابراز پشیمونی نمیکرد و البته اگه میکرد هم مورد اثابت(نمی دونم چطور نوشته میشه ) ترکش های حاصل از انفجار جین قرار میگرفت پس سکوت کرده بود
.
.
.دکتر بعد از وارسی زخم های عمیق جیمین که معلوم بود ناشیانه دوخته شده بودند رو کرد به سمت پرستار رنگ پرید با عصبانیت گفت
- کار توعه؟
پرستار با ترس اروم سری به معنای تایید تکون داد و که در جواب خشم و چشم غره دکتر نصیبش شد می دونست بعدا قراره حسابی توبیخش کنه
- بخیه بیشترشون مشکلی نداره ...
مکثی کرد و با پنس داخل دستش ضربه ارومی به زخم عمیق دوخته شده روی بازوی جیمین زد که باعث درهم شدن چهره پسر کوچیکتر و در اومدن صدای ناله وارش شد
- این یکی باید بازش کنم و سم داخلشو تخلیه کنم ... ولیی ...
مکث کرد و اینبار به جین چشم دوخت گفت
- جین ما هیچ بی حس کننده ای و حتی یه مکان استریل شده نداریم ... مجبوریم بدون بی حسی و همینجا زخمشو باز کنیم ریسکش زیاده ولی نمی تونیم بزاریم این سم داخل بدنش بمونه ... خودت که بهتر می دونی گاز گرفتکی توسط گرگ برای ما خوناشاما می تونه کشنده باشه
قبل از جین جیمین سریع جواب داد
- مهم نیست تحملش ... می کنم
دکتر سری تکون داد و با پرستار کنارش مشغول گفت و گو شد و بعد از خارج شدن پرستار از چادر رو به بقیه کرد
YOU ARE READING
The legacy of immortality
Fanfictionداستان در مورد سرنوشت چند پسره که به هم گره خورده سرنوشتی که هیچ کس نمی دونه چه چیزی براشون رقم زده مرگ و زندگی به دست سرنوشته ولی فقط یه نفر ، یه نفر توانایی تغییر این سرنوشت و داره... فقط تا همین حد می تونم بگم چون اگه بیشتر بگم اسپویل میشه پس لط...