part 8

1.3K 318 159
                                    

❤❤❤لطفا ووت بدید لاولیااا ❤❤❤


اما نامجون کلافه بود باید چیکار می کرد که تلفنش زنگ خورد بدون نگاه کردن به اسم گیرنده تماس جواب داد

_الوو

نامجون گفت ولی کسی پشت تلفن جواب نداد  گوشی رو از گوشش فاصله داد تا اسم گیرنده رو ببینه ولی شماره ناشناس بود

_الوو ...کسی اونجا نیست..

نامجون دوباره پرسید می خواست قطع کنه که صدای شخص پشت خط تو گوشش پیچید

+سلام ...کیم...نامجون

اما نامجون طاغت نیاورد و گوشی رو قطع کرد
به پنجره پشت سرش تکیه داد و چشماشو با درد بست

_اون...برگشته...

با خودش زمزمه کرد

💜💜💜

با خوشحالی چشماشو باز کرد و بلاخره بعد ۱۸ سال انتظار امروز قرار بود نامه پذیرش هارواردز به دستش برسه

از تخت بلند شد و بدون عوض کردن لباس خواب صورتیش با طرح خرگوش (لباس خواب Bt21مدل کوکی) به سمت در اتاق خواب رفت

از در اتاق خارج شد و به طرف در اتاق هوپی که درست بغل اتاق خودش بود رفت و درو باشدت باز کرد و با دو به طرف تخت جیهوپ که،هوپی رو تخت خوابیده بود رفت و خودشو روش پرت کرد وبا صدای بلند شروع به تکون دادن هوپی کرد

-وایییی...هوپیییی...هی هوپیییی....بلند شوووووو

جی هوپ که از ورجه ورجه های جونگ کوک بیدار شده بود خواب الود چشماشو مالید و با صدایی که در اثر خواب خش دار شده بود گفت

×هی خرگوش کوچولو چتهه؟

-یا هیونگ من کوچولو نیستم ۱۸ سالمه اصلا اونو ول کن امروز نامه ها ی پذیرش میاد

کوک اولش با حرص بانمک و بعد با لحنی هیجان زده گفت جیهوپ لبخندی به جونگکوک که بانمک تر از هر موقع دیگه ای شده بود زد و موهاشو بهم ریخت از بچگی با هم بزرگ شده بودن باهم بازی می کردن باهم غذا می خوردن حتی باهم حموم می کردن حتی پدرش می گفت اونا با هم شروع به راه رفتن و حرف زدن کردن

به گفته پدرش اولین کلمه ای که کوکی به زبون اورده هوپی بوده ولی اونا هیچوقت جیمین و به جمع دو نفرشون راه ندادن از اولش جیمین تنهایی بزرگ شد حتی مادرشم کنارش نبوده اون کاملا تنها بود تنها غذا می خورده حتی یه مدت با هیچ کس حرف نمیزده وزمانی که هوپی و کوکی بازی های بچگانشونو می کردن و خوشحال بودن ولی جیمین تا مدت ها تو اتاقش یجا مینشسته و به دیوار سفید خیره میشده تا اینکه کسی به یاد جیمین میافتاد و اون کس فقط  نامجون بوده

جیهوپ از دست جونگ کوک کشید تا کنارش رو تخت دراز بکشه و دست های خودش رو هم زیر سرش گذاشت و به سقف خیره شد

The legacy of immortalityWhere stories live. Discover now