Part 67

241 43 58
                                    

شرمنده وی پی انم یه دو سه روزه اصلا وصل نمی شد🥲حتی نتونستم کامنت های پارت قبل و جواب بدم
شرط اپ : کامنت زیاددد درمورد داستان
_____________

با حس نزدیک شدن کسی بهش عقب برگشت و دختر دندون خرگوشی که حالا میدونست اسمش چیه رو دید که بهش خیره شده می تونست بارونی زرد رنگی رو هم در دست هاش ببینه بی هیچ احساسی روشو برگردوند و دوباره به منظره زیر پا هاش خیره شد ولی خطاب به دخترک ریز اندام گفت

-اینجا چیکار می کنی نایون؟

دختر بیخیال شونه بالا انداخت و گفت

- دیدم داشتی میومدی بالا ... بزار پای کنجکاوی

جیمین نوچی کرد

-اینجا خطرناکه بهتره برگردی داخل

نایون به جیمین نزدیک تر شد و با احتیاط کنارش نشست ولی دورتر از لبه نشست

-برای تو خطرناک نیست ؟

با کنجکاوی پرسید و جیمین با لبخند تلخی گفت

-مگه نشنیدی چی گفتن ... من خود خطرم

دختر نوچی کرد

- چرت میگن ...

-شاید ...

نایون کمی خودش رو جلو کشید تا ارتفاع رو ببینه و با دیدنش چشم هاش به طرز کیوتی گرد شدند

-هولییی شتتت ... زیادهه

با نشنیدن و ندیدن واکنشی از جیمین دوباره خودش شروع کننده شد

-می خوایی خودتو پرت کنی پایین؟

-شاید یه روزی ...

دختر هومی کرد

-به نظر دردناک میاد

جیمین بی مقدمه گفت

-بپوشش سرما می خوری

-پس خودت چی

جیمین بی حوصله گفت

-من کلا خیس شدم پوشیدنش چه فرقی به حالم می کنه ولی تو هنوز خیس نشدی

دختر خنده کوتاهی کرد و گفت

-هوممم به نظرحرفت منطقی میاد ولی اصلا نیست

چند لحظه ای بینشون سکوت شد و هر دو به سمتی نگاه میکردن

-چند بار سعی کردم تموم کنم همه چیو ولی هر بارش نجاتم دادن ... البته اگه بشه اسمشو نجات گذاشت ...

با حرف زدن یهویی جیمین توجه نایون جلب شد

-می خوایی کمکت کنم الان خودتو پرت کنی پایین ؟

نایون با خنگی گفت و جیمین تک خندی از خنگی و کیوتی دختر کرد

-خنگ ... به هر حال فک کنم روحم مرده بزار هر چقدر می خوان جسممو ازار بدن بالاخره اونم کم میاره مثل روحم

The legacy of immortalityWhere stories live. Discover now