تهیونگ به دور شدن اون دو نگاه کرد و لبخندی به خل بازی های همیشگی اون دو زد و دوباره برگشت به سمت جیمین و دید که جیمین با نگاه و لبخند غمگینی به اون دو نگاه می کنه
اون موقع هیچکدوم نفهمیدن که منظور جیمین از عذاب چیه و واقعا جیمین به اونا حسودی کرده بود
ناخواسته قطره اشکی از گوشه چشمش چکید
و این از چشم تهیونگ دور نموند
به طرفش حرکت کرد و جیمینو در اغوش گرفت و همین کافی بود تا بغض جیمین بترکه به خاطر اختلاف قدی که داشتن سر جیمین روی سینش قرار می گرفت
_هی هی اروم باش ...من چیزی گفتم ناراحتت کنم؟
جیمین اروم سری به نشونه نه تکون داد بعد چند دقیقه جیمین از ته جدا شد و با دستاش اشک های باقی مونده رو صورتشو پاک کرد و با لبخند خجالت زده ای معذرت خواست
+ببخشید که ...
تهیونگ نذاشت حرفشو تموم کنه و گفت
_بیخیال جیمین ما با هم دوستیم تو اگه پیش من گریه نکنی ... پس باید پیش کی خودتو خالی کنه ... دوست ها برا همینن
+ممنونم ته
_اوه ... ته ... دوسش دارم همه وی صدام می کنن ولی من اینو بیشتر دوس دارم
جیمین لبخندی در جواب تهیونگ زد
_اوه ... جیمین ... من برم بکهیون و نجات بدم وگرنه اون جیغ جیغو می کشتش ... میام پیدات می کنم
جیمین سری تکون داد و تصمیم گرفت گوشه ای منتظر بمونه که همون موقع جیهوپ و جونگ کوک و دید و به طرفشون حرکت کرد
به محض رسیدن بهشون جیهوپ با اعصبانیت از جلوی لباسش گرفت و نزدیکتر کشیدتش و تو صورتش توپید
×کدوم گوری رفته بودی هان ؟ چرا از ماجدا شدی ؟اگه اتفاقی برات میوفتاد کی جواب پدرو می....
که همون موقع توسط شخصی به عقب هول داده شد با تعجب به شخصی که هلش داده بود خیره شد
اون ...اون ...توسط یه دختر مو نقره ای هل داده شده بود و لعنت بهش اون دختر چقدر زور داشت
تهیون با حرص توپید
×هی ...توی بیریخت چطور می تونی این شکلی رفتار کنی ...هان ؟
جیهوپ با حرص به دختر روبروش که اصلا سر درنمیورد که چرا خودشو قاطی کرده خیره شد
جیمین که اصلا انتظار نداشت با بهت به اون دو خیره شده بود ولی جونگ کوک محو تماشای کسی که روز قبل تو مهمونی دیده بودتش شده بود و اصلا توجهی به دعوای تهیون و جیهوپ نمی کرد
جیمین ترسیده دست تهیون رو گرفت و اروم گفت
+ن..نونا ...اروم با...
ولی با کشیده شدن دستش به عقب توسط فردی جملش ناتموم موند
برگشت و دید اون فرد تهیونگ بود و با تعجب گفت
आप पढ़ रहे हैं
The legacy of immortality
फैनफिक्शनداستان در مورد سرنوشت چند پسره که به هم گره خورده سرنوشتی که هیچ کس نمی دونه چه چیزی براشون رقم زده مرگ و زندگی به دست سرنوشته ولی فقط یه نفر ، یه نفر توانایی تغییر این سرنوشت و داره... فقط تا همین حد می تونم بگم چون اگه بیشتر بگم اسپویل میشه پس لط...
