هاییی
بابت نبود این مدتم معذرت می خوام یسری مشکلات داشتم که نتونستم پارت بزارم🙇🏻♀️
♡♡♡♡♡تهیونگ با دو تو راه رو های پیچ در پیج مدرسه حرکت می کرد تا خودش رو به در درمانگاه برسونه
با دیدن جیهوپ خواست جلو تر بره که گونش مهمون مشت محکم جیهوپ شد و کمی به عقب تلو خورد با تعجب به جیهوپ که می خواست مشت دوم رو هم بزنه نگاه کرد که مشتش رو هوا گرفته شد
جونگ کوک بود که جلوی جیهوپ رو گرفته بود تا مانع مشت زدن به تهیونگ بشه
_هوپی بیخیالش شو
+اینو زدم تا بفهمی اشک کی رو در اوردی و با کی طرفی ... کوک تو چرا اومدی بیرون برو تو تا دکتر معاینت کنه
_هنوز که نیومده
جیهوپ چشمی چرخوند و گفت
+حالا هرچی ... تا حالت خوب نیست
جونگ کوک شونه ای بالا انداخت و برگشت داخل بهیاری و تهیونگ با کلافگی دستی به صورت دردمندش کشید و لب زد
×جیمینم بود همین شکلی واکنش نشون میدادی؟ ... جواب نه ... حالا هر چی
با دستش جیهوپ رو به طرفی هل داد تا از سر راهش کنار بره و ادامه داد
×بگذریم ..نیومدم باهات حرف بزنم ... مشتتم زدی حالا برو پی کارت
و بدون نگاه کردن به جیهوپ وارد اتاقی که جونگ کوک در اون تک و تنها منتظر دکتر بود شد و در رو پشت سرش بست و بهش تکیه داد
جونگ کوک با شنیدن صدای بسته شدن در سرش رو بالا اورد و با دیدن تهیونگ اولش جا خورد ولی بعدش اخم کرد و نگاهش رو ازش گرفت با سکوت تهیونگ تصمیم گرفت خودش حرف بزنه
+چیه ... باز اومدی بگی جیمین از من بهتره ... چرا اینجاییی برو پیش جیمینت ... اون فک کنم حالش بدتر بود ... گرچه فک نکنم کسی به حال من اهمیت بده
بدون توجه به نزدیک شدن تهیونگ یک راست گله می کرد و غر می زد و پاهاش رو با حرص تکون می داد که تو اغوش تهیونگ فرو رفت چشاش گرد شدن و زبونش بند اومد چه اتفاق کوفتی داشت می افتاد کمی ول خورد و خواست خودش رو از بغل تهیونگ بیرون بکشه که اون آغوششو محکم تر کرد که باعث پررنگ تر شدن اخم روی صورت جونگ کوک شد
تهیونگ کنار گوشش اروم زمزمه کرد
×اروم بگیر توله خرگوش
و بعد از اینکه چند ثانیه کوتاهی رو مکث کرد و سپس با لحن شرمنده ای ادامه داد
×جونگ کوکی ... من واقعا از ته دلم بابت حرف های دیشبم معذرت می خوام ... من ... متاسفم که قضاوتت کردم ... ولی تو باید بدونی جیمین مقصر اصلی نیست ... شاید اونم مثل تو قربانیه ... چرا یه فرصت بهش نمی دی ... می دونی درک این قضیه برام سخته
YOU ARE READING
The legacy of immortality
Fanfictionداستان در مورد سرنوشت چند پسره که به هم گره خورده سرنوشتی که هیچ کس نمی دونه چه چیزی براشون رقم زده مرگ و زندگی به دست سرنوشته ولی فقط یه نفر ، یه نفر توانایی تغییر این سرنوشت و داره... فقط تا همین حد می تونم بگم چون اگه بیشتر بگم اسپویل میشه پس لط...