_بیدار شد؟
پسر مو نقره ای با صدای بلندی غرغری بالا سر جونگ کوک کرد
+یاااا گنده بک بیریخت انقدر بالا سرش ور نزن بزار استراحت کنه احمق
و در اخر چشم غره ای بهش رفت پسر بزرگتر خم شد و کنار گوشش لب زد
_فسقلی فعلا تو با صدای بلندت بیدارش کردی
و با چشم و ابرو به تکون های ریزش اشاره کرد
با سر و صدا و وزوز های بالای سرش و البته سر درد بدی که داشت چشم هاش رو باز کرد نگاهش چند ثانیه اول تار بود بخاطر همین چشماش رو به هم فشرد و با انگشت های کشیدش مالشش داد تا بلکه واضح تر ببینه ... دقیق یادش نمیومد چه اتفاقی افتاده باشه و مغز احمقش هم هیچ کمکی به ، به یاد اوردن اتفاقات نمی کرد.
احساس میکرد مثل یه دستگاهی به تنظیمات کارخانه برگشته و هیچ اتفاق فاکی یادش نمیاد .
با بالا رفتن غرغرای پسرای بالا سرش حرصی شد و در حالی که پتو رو تا سرش بالا میکشید بلند نق زد
+فااااک ... چرا خفه نمیشین کپه مرگمو بزارن
بکهیون دست از بالا رفتن از سر و کول چانیول و کشیدن گوش های بزرگش برداشت با قیافه پوکر با جونگ کوکی که الان فقط یه کپه مو ازش معلوم بود خیره شد ...بعد چند ثانیه به طرف پتو کوک یورش برد و اینبار بجای چانیول از سرو کول جونگ کوک بالا رفت و غر غر کرد
_پسره خربزه سه ساعته عین خر گرفته خوابیده حالا برا من شاخ میشه
مکثی کرد و با دهن کچی سعی کرد ادای جونگ کوک رو دربیاره
_فاااک ... چرا خفه نمیشین کپه مرگمو بزارم ... ارهههه ... الان خودم به فا ...
چانیول با دیدن اومدن نامجون به داخل اتاق دست از خندیدن به غرغرای بکهیون و جونگوکی که سعی داشت بکهیون رو روی زمین پرت کنه برداشت و دستش رو جلو دهن بکهیون گرفت تا بلکه ساکت شه
اگه فکر می کنید بکهیون با این حرکت مثل یه پسر خوب ساکت میشه باید بگم سخت در اشتباهین چون اگه چانیول یه درصد لجباز باشه بکهیون ۲۰۰ درصد از اون لجباز تره ... درسته ؟! میزان لجبازی و شیطنت بکهیون و البته لازم به ذکره که زبون درازیش رو هیچ اعداد و ارقامی نمی تونه وصف کنه ...
بکهیون دست چانیول رو با حرص گاز محکمی گرفت که درست بلافاصله چانیول دستش رو از رو دهن بکهیون برداشت و بی حواس از روی درد نعره کشید و فحشی نثار چشم های براق و پر از شیطنت بکهیون کرد
×توله هار
و به دنبالش به شکل نمادین قهر کرد و به سمت تختش رفت
بکهیون با لب های اویزون مسیر رفتن چانیول و اخم ساختگیش رو تماشا کرد و وقتی چانیول رو شو اونور کرد لعنتی زیر لب فرستاد
YOU ARE READING
The legacy of immortality
Fanfictionداستان در مورد سرنوشت چند پسره که به هم گره خورده سرنوشتی که هیچ کس نمی دونه چه چیزی براشون رقم زده مرگ و زندگی به دست سرنوشته ولی فقط یه نفر ، یه نفر توانایی تغییر این سرنوشت و داره... فقط تا همین حد می تونم بگم چون اگه بیشتر بگم اسپویل میشه پس لط...
