Ch. 4

376 89 40
                                    

وقتی بیدار شد، صدای دریا اطرافش رو پر کرده بود. نسیم نسبتا سردی از سمت دریا می وزید و باعث میشد بخواد پتوی روش رو محکم تر بغل کنه. پتوی روش؟ پلک هاش رو باز کرد و با غروب خورشید و دریایی که رنگ آبی و نارنجی روی موج هاش بازی میکردند، مواجه شد.

چشم های خواب آلودش رو بست، خمیازه کشید و روی تخت نشست. چشم هاش رو مالش داد و دوباره به دریایی که رو به تاریکی می رفت، خیره شد.

قشنگ بود. اما غروب در کلبه ی کوچکشون کنار دریاچه ی تقریبا بزرگ کنارش، زیبا تر بود.

لبخند زد. خیلی وقت بود که به اونجا سر نزده بودند. خیلی ناگهانی دلتنگ اون کلبه و قایق کوچکشون و درخت های در هم پیچیده ی جلوی دیوارِ شیشه ایشون شد.

نفس عمیقی کشید و از روی تخت پایین اومد. به طرف حمام و دستشویی ای که روبه روش بود و درش باز بود، رفت. صورتش رو شست و با لباس هایی که مطمئن بود سهون براش عوضشون کرده، از اتاق بیرون رفت.

- سهون!

مرد بزرگتر رو صدا زد، ولی جوابی نشنید. نگاهش رو اطراف چرخوند. اتاقی که روبه روی اتاق خواب بود رو چک کرد، اما حتی اونجا هم خالی بود. قدم هاش رو به طرف راه پله ی فلزی هدایت کرد و با پاهایی برهنه و بی صدا، پایین رفت.

صدای تق تق آرومی رو از سمتی می شنید، پس به اون سمت رفت و با سهونی مواجه شد که پیشبند بسته بود و با اخمی که به خاطر تمرکزش بود، در فاصله ی نیم متری از اجاق گاز، درحال سرخ کردن گوشت و سبزیجاته.

از حالت کاپیتانی که در کره، همه ازش می ترسیدند، ولی الان خودش از ترس سوختن از پرش های گاه به گاه روغن در هوا، از گاز فاصله گرفته بود، خندش گرفت.

- سهونا!

دوباره صداش زد و اینبار از سوی همسرش جواب دریافت کرد.

- اوه. بیدار شدی!

نگاه سهون به سمتش برگشت و قدمی دیگه از گاز فاصله گرفت.

- خوب خوابیدی؟ دیگه درد نداری؟

جونمیون دوباره خندید. جلو رفت و لبهای کاپیتان عزیزش رو بوسید و کفگیر چوبی رو ازش گرفت.

- اوهوم. و نه. بذار بقیه اش رو من انجام بدم.

گفت و با باسنش ضربه ای به مرد زد و به عقب روندش و خودش نزدیک به اجاق گاز ایستاد. دست های سهون روی پهلو هاش حرکت کردند. هرچند هنوز کمی دور ایستاده بود.

- بیا عقب تر. میسوزی.

جونمیون با کفگیر ضربه ای آروم به دست هایی که کم کم از پهلو هاش پایین تر می رفتند و به سمت باسنش حرکت میکردند، زد.

- آخخخ

مرد بزرگتر اروم داد زد و دست هاش رو عقب کشید.

- نمی سوزم

•⊱ Captain Oh 2 ⊰• (HunHo)Where stories live. Discover now