- حالت چطوره؟
سهون دمی عمیق گرفت و همراه با بیرون فرستادنش، لب زد:
- میتونی این احوال پرسی بیهوده رو بذاری برای بعد، یهجی!
زن پشت خط خندید. سهون لبخند زد.
- تو هیولای بیاحساس! هیچوقت درست بشو نیستی.سهون پروندهی زیر دستش رو بست و به پشتی صندلیش تکیه داد.
- از هیولا نباید چیزی غیر از این رو انتظار داشته باشی.
یهجی زمزمه وار لب زد:- درست مثل قدیمایی.
سهون هومی کرد و ساکت موند. زن، بعد از چند لحظه، با صدایی بلندتر ادامه داد:
- برای هماهنگ کردن برناممون، باید همدیگه رو ببینیم. تک تک قدمهامون باید حساب شده و هماهنگ باشه. نمیتونیم بذاریم کوچکترین اشتباهی رخ بده.
پلکهای سهون روی هم قرار گرفتن.
- کریس بهم اطلاع داد.- میدونم زمان زیادی از این دورهمیها گذشته. اما چیزی تغییر نکرده. روند همهچیز درست مثل قبله.
- میدونم یهجی، ساعت و روز و مکانش رو بهم بگو. منم میام.
صدای یهجی اندکی بلندتر شد.
- نچ. اشتباه میکنی. قرار نیست فقط تو بیای! جونمیون رو هم همراه خودت بیار.
سهون کلافه اعتراض کرد:
- جونمیون رو چرا؟- نه مثل اینکه فراموش کردی. جلسه کاری که نمیریم. قراره یه دورهمی دوستانه همراه با حضور پارتنرهامون باشه. یعنی نمیخوای همسر عزیزت رو به من معرفی کنی؟ دیگه نمیذارم بیشتر از این از زیرش در بری.
دست سهون روی پیشونیش حرکت کرد.
- باشه!یهجی، خوبهای از سر رضایت لب زد.
- خونهی مارو که بلدی. ساعت و روز روهم برات میفرستم.- باشه. میبینمت.
- میبینمت.
و تماس پایان یافت. همزمان با تموم شدن تماس، پیامی حاویِ ساعت و روزِ دورهمی براش ارسال شد. لبخندی به سرعت عمل یهجی زد. اون دختر درست مثل دوران دانشجوییشون، پر انرژی و دیکتاتور بود. خوشحال بود که لئو کسی مثل یهجی رو کنار خودش داره.
نفسی عمیق کشید و دوباره مشغول بررسی پروندهی ارزشیابی نیروهای جدید شد. برنامهی آخر هفتهاشون رو شب به جونمیون اطلاع میداد.
***
زمان به سرعت میگذشت. در بین تمام زمانی که هر فرد جداگانه خودش رو برای رویارویی با سرتیپ لی آماده میکرد، سهون و جونمیون درست همانند کسانی که پسری رو به فرزند خواندگی قبول کردن، مراقب لوهان بودن. پسرک در محبت دو مرد غرق شده بود. دست مثل اینکه دوباره یک خانواده رو به دست آورده. جونمیون قبل از رفتن به سر کار، لوهان رو به مدرسه میرسوند و به کیم جونگین میسپرد به خوبی مراقبش باشه و بعد از پایان یافتن تایم مدرسهی لوهان، حتی اگر کار خودش طول کشیده و تموم نشده باشه، به سراغ پسرک میرفت و یا سهون رو به دنبالش میفرستاد.
جونمیون به شدت مراقب لوهان بود. مراقب تغذیهش بود. مراقب درسهاش بود. باهاش راجب برنامهش برای آیندهاش صبحت میکرد و در مواردی حتی راهنماییش میکرد.
YOU ARE READING
•⊱ Captain Oh 2 ⊰• (HunHo)
Action⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Captain Oh فصل دوم کاپل: هونهو، چانبک، کریسهان، کریسلیکس (کریس-فلیکس) ژانر: اکشن، انگست، رمنس، اسمات نویسنده: Dreamer & Choi Andrew "وقتی کارم با اونا تموم شد... برمیگردم سراغ تو." اومده بود. "سهون... زندگی...