در سکوت و تاریکی شب، مرد جوانتر بیدار مونده بود و با نگاهی آرام به چهرهی غرق در خواب و ابروهای درهم فرو رفتهای که در حین خواب حالتشون رو حفظ کرده بودن، خیره بود. دستش به آرومی بین موهای بهم ریختهی مردش حرکت میکردن و مرد هر از چندگاهی آغوش بازوهاشو به دور کمر جونمیون محکم میکرد تا اطمینان حاصل کنه که جونمیونش جایی نمیره.
بعد از بحث کوتاهشون که به اشک ریختن در آغوش همدیگه ختم شد، سهون به تخت آورده بودش و با پلکهایی خیس از اشک تمام وجودش رو در بوسه و روحش رو در حرفهایی که قلبش رو نرم و ذوب میکردن، غرقش کرده بود. و در انتها سهون کسی بود که با خوردن قرصهای سردرد و آرام بخشش زودتر به خواب رفت. حالا جونمیون مانده بود و ابر افکاری که در ذهنش تیره و تیرهتر میشد و چشمهاشو از اشک پر میکرد. ساعت از نیمه شب هم گذشته بود و جونمیون هنوز بیدار بود. سهون از پشت در آغوش گرفته بودش و نگاه جونمیون به روشنایی شهرِ خوابیده بود. باید میخوابید اما نمیتونست. باید قرصهاش رو میخورد اما نمیخواست سهون رو بیدار کنه. همچنین نمیخواست سهون از اون داروها خبردار بشه. نباید میشد. نمیخواست مردش رو نگران کنه.
صفحهی گوشیش روشن شد. جونمیون تنها منبع نور اتاق رو در دست گرفت و بعد از کم کردن نور صفحهاش، متن پیامی که براش اومده بود رو خوند.
"خوبی؟"
کریس بود. جونمیون سرش رو بلند کرد و با چرخوندن گردنش، نگاهی به سهون غرق در خواب انداخت. دوباره به حالت قبلیش برگشت و در جواب کریس نوشت: "آره."
"هیولا چطوره؟"
جونمیون نفسی عمیق کشید.
"خوابه.""عصبانی شد؟"
جونمیون برای جواب دادن کمی مکث کرد. "یکم."
"فکرشو میکردم. چرا نخوابیدی؟"
"نمیتونم."
"چرا؟ داروهاتو نخوردی؟"
جونمیون جواب نداد. پیام دیگهای به سرعت براش ارسال شد.
"جونمیون... داروهاتو بخور لطفاً. قرار این هفته روهم یادت نره. برای مدتی جایی کار دارم. اما خودمو براش میرسونم."
ناخن شصت جونمیون بین دندونهاش قرار گرفت و له شد.
"یادم نرفته.""داروهات!"
جونمیون جوابی نداد. از صفحه چت بیرون اومد. گوشیش رو قفل کرد و به اسکرین روی عسلی قرارش داد. میدونست که کریس هنوز داره بهش پیام میده. اما جونمیون نمیخواست باهاش حرف بزنه. حداقل نه الان. توی جاش چرخید و سرش رو در گردن سهون فرو برد. دستهاشو دور مردش حلقه کرد و سعی کرد بخوابه.
بخواب.
بخواب.
بخواب.
جونمیون لحظه به لحظه در ذهنش با خودش زمزمه میکرد و قبل از طلوع آفتاب بالاخره به خواب رفت.
YOU ARE READING
•⊱ Captain Oh 2 ⊰• (HunHo)
Action⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Captain Oh فصل دوم کاپل: هونهو، چانبک، کریسهان، کریسلیکس (کریس-فلیکس) ژانر: اکشن، انگست، رمنس، اسمات نویسنده: Dreamer & Choi Andrew "وقتی کارم با اونا تموم شد... برمیگردم سراغ تو." اومده بود. "سهون... زندگی...