شاهین بعد از مدتها به آشیانه برگشته بود. گرچه زیر پرهای زیباش، زخمهاش رو پنهان کرده بود و با لبخندی که روی صورتش نشسته بود، حال خودشو خوب نشون میداد.
بعد از برگشتش، مدتی رو همراه مادرش در خانهای که کودکی و جوانیش رو درش گذرانده بود، ماند. دور از چشم مادرش به زخمهای تنش رسیدگی میکرد و از جواب دادن به سوالاتی که مربوط به زخمهای روی صورتش که قابل پنهان شدن نبودن، طفره میرفت.
توان برگشتش به آپارتمانی که مدتی به همراه فلیکس درش زندگی کرده بود رو نداشت. از مادرش ممنون بود که بدون گفتن چیزی به اونجا رفت و هرچیزی که نیاز داشت رو براش آورده بود.
در چند روز اول، بجز مادرش، خالهاش هم کنارش حضور داشت. حتی ییشینگ تمام برنامههاش رو کنار گذاشته بود و به دیدنش اومده بود. نیکول بعد از دیدنش گریه کرده بود و بعد از گله کردن بابت نذاشتن هیچ ردی از خودش، محکم در آغوش کشیدش. کریس تنها در سکوت موهای طلایی رنگ دختر رو نوازش میکرد.
بعد از اولین شبی که برگشته بود، جونمیون رو ندیده بود. اما سهون چندبار کوتاه به دیدنش اومده بود. لوهان روز بعد، بعد از اینکه بیدار شد از بازگشت کریس باخبر شد. دلخور از سهون و جونمیون بابت اینکه بیدارش نکرده بودن و نتونسته بود مرد رو ببینه، تا زمانی که به خونه برگشتن، ساکت مونده بود و باهاشون حرف نمیزد.
نیکولاس بعد از شنیدن برگشتن کریس، با اولین پرواز به کره برگشت. اولین چیزی که کریس بعد از دیدن نیکولاس نصیبش شد، مشت محکمی بود که بر روی چانهش نشست و بعد درون آغوشی محکم فرو رفت.
این وضعیت مشابه رو با چانیول و لئو هم تجربه کرد.
و پاسخ کریس به تک تکشون، یک عذرخواهی کوتاه بود و لبخندی که هیچ کس نمیدونست واقعیه و یا کریس بازیگر خوبی شده.بعد از گذشت چند روز، شاهین به آپارتمان کوچک و خاک گرفتهی قدیمیش رفت. مادر غمگینش رو در آغوش کشید و به آرومی زیر گوشش لب زد:
- من هیچ وقت فرزند خوبی برات نبودم. متاسفم که دوباره ترکت میکنم، اما مامان، نمیتونم کاری که شروع کردم و نصفه نیمه رها کنم.
و مادرش تنها سری تکون داد و گذاشت شاهین کوچکش دوباره از آغوشش پر بکشه.
کریس برای چند روز در آپارتمان قدیمیش مستقر شد. شاهین در تاریکی خانهاش پنهان شده بود و گاها دیگران به دیدنش میاومدن، اما شاهین بیرون نمیرفت.
از آخرین باری که سهون رو دیده بود، بیشتر از یک هفته میگذشت که مرد، دوباره به دیدنش اومد. اینبار نه فقط به عنوان سهون، بلکه به عنوان هیولا (Beast). هیولا از دیدن قاتلی که تبدیل به نسخهی ترسناکتری از خودش شده بود، در تعجب و وحشت بود. میخواست بپرسه در این 6 ماه، دقیقا کجا بود؟ چیکار میکرد؟ چه کسی کمکش میکرد؟ چطور تونست از پس همهی این کارها بر بیاد؟
![](https://img.wattpad.com/cover/268449384-288-k171643.jpg)
YOU ARE READING
•⊱ Captain Oh 2 ⊰• (HunHo)
Action⋅⋅⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⊰🥀⊱⋅⋅ فن فیکشن Captain Oh فصل دوم کاپل: هونهو، چانبک، کریسهان، کریسلیکس (کریس-فلیکس) ژانر: اکشن، انگست، رمنس، اسمات نویسنده: Dreamer & Choi Andrew "وقتی کارم با اونا تموم شد... برمیگردم سراغ تو." اومده بود. "سهون... زندگی...