part14 مهره اصلی

593 123 71
                                    

دست های به دستبند نشسته اش رو بالا آورد و مچ دستم که روی موهاش بود رو به آرومی بین دستهاش گرفت و با بغض به حرف اومد:
+ به کاری که نکردم اعتراف کنم بازرس؟!

این لعنتی داشت چی میگفت...
منظور کوفتیش چیه؟!
_ چی؟
+ من کسیو نکشتم تهیونگ!

نگاهمو با شَک به جز به جز اعصای صورتش به حرکت در آوردم.
_ میخوای باور کنم.
+ دروغ نمیگم!!!
_ چه مدرکی هست که بگه تو نکشتیشون

دهنش باز و بسته میشد اما حرفی از دهنش خارج نمیشد‌. انگار خودشم مونده بود چی بگه.
اگه یک درصد براش پاموش دوخته باشن چی؟!
شاید مین یونگی یه طعمه اس تا مهره اصلی از زمین بازی بره بیرون.

نگاهش همچنان بهم خیره بود و میخواست حرف بزنه. میتونستم ببینم چقدر برای جواب دادن به سوالم عاجزه.
_ میدونی کاره کیه؟
+ نمیدونم

دستمو از رو موهاش برداشتم و همون کارم باعث شد دست هاشو از روی مچ دستم برداره.
نه میتونستم باورش کنم و نه میتونستم نادیده اش بگیرم.
این پرونده اونقدر سنگین هست که بخواد بابتش پرونده تا زمانیکه به درستی حل بشه باز بمونه...
_ بازرس کیم

صدا زدنم با وارد شدنش یکی شد. همزمان که کنارم با فاصله می ایستاد لب زد:
& بله بازرس
_ زخم های متهم رو بگین تیمار کنن بعد اون بیا به اتاقم.

منتظره حرفی از جانب نامجون نشدم و راهمو سمت اتاقم پیش بردم. با نشستن رو صندلی پشت میزم نفسمو کلافه بیرون دادم.
ارنج دست هامو روی میز تکیه دادم و انگشت دستهامو بهم گره کردم و زیره چونم گذاشتم.
_ مین یونگی یا داری بازیم میدی یا اینکه...

با صدای تقه ی در از فکر بیرون اومدم و نگاهمو به در دادم.
_ بیا داخل.
& بازرس کیم کارآموز هان هم میخواد باشه.

تای ابرومو بالا دادم و با حالت طلبکارانه لب زدم:
_ فکر میکنی اینجا مدرسه اس؟ این پرونده خیلی سنگینه بازرس کیم خودتون که درجریانید...
& درواقع دستور سربازرس هست.

چشمهامو به خاطره کفری شدن روهم فشار دادم و همونجور که چشمهام روهم بود با دستم اشاره دادم‌که اونم بگه بیاد داخل.
طولی نکشید که سوهی هم وارد اتاق شد.
* ممنون بازرس کیم.
_ فقط دخالت نکن مفهومه؟
* بله بازرس
_________________________________________

_ فقط دخالت نکن مفهومه؟* بله بازرس_________________________________________

Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.
تاوان اسارت (تکمیل شده)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt