Part39 زخم کهنه

373 87 12
                                    

آخرین کامم رو از سیگار گرفتم و همزمان دوباره پرونده روبه روم رو باز کردم و عکس های مزاحم مقتولین رو از روی پروندع کنار زدم و به چهره مظنون مین زل زدم.
_ چرا اذیتم میکنه...

************************

(از زبان یونگی)

خوردن قهوه تلخ همیشه کار هرروزم شده بود. مثل مورفین برای شروع روز جدیدم.
معمولا اینکارو برای دم غروب یا نصف شب که بیشتر از هر زمان دیگه ای اورثینک میکردم انجام میدادم.
این تلخی رو دوست داشتم. حداقل به افسار اومدنم توسط هوسوک برای هزارمین بار با این تلخی کوچیک از سرم میپرید.
با صدای آلارم گوشیم همونجور که پشت جزیره آشپزخونه روی صندلی تمام مشکی لم داده بودم گوشیم رو چک کردم. یک پیام کوتاه از جین وکیل هوسوک بود:
(بهم زنگ بزن)

میدونستم اگه اینکارو نکنم خودش اینکارو‌میکنه.
اولین شماره که مربوط به شماره اون لعنتی بود رو گرفتم و گوشی رو به خاطره خالی بودن همیشگی خونه روی بلندگو تنظیم کردم و با ریلکسی قبلیم شروع به نوشیدن ادامه قهوه ام شدم.
= مین یونگی
+ میشنوم!
= بعد برگشتنت داری چه غلطی میکنی؟
+ منظورت چیه؟
= قرار بود هیچ غلطی نکنی درست نمیگم؟
___________________________________________

= مین یونگی+ میشنوم!= بعد برگشتنت داری چه غلطی میکنی؟+ منظورت چیه؟= قرار بود هیچ غلطی نکنی درست نمیگم؟___________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

فضای کلی و کامل از عمارت بزرگ مین یونگی

__________________________________________

منظورشو راحت فهمیده بودم. داشت درباره قتلهای اخیر که بعد از برگشتنم اتفاق افتاده بود حرف میزد.
کاره خودم بود. نیاز داشتم دوباره ذهنمو از تاریکی پر کنم. نزدیکیم به اون آدم با برگشتنم از ژاپن همه چیز رو برام مشکل میکرد. از تحمل نرفتن پیشش تا دلتنگی بیش از حدم.
= میدونی داری اینجوری میری تو دهن شیر؟ باز میخوای گیر بیفتی؟
+ انقدر رومخم نباش وکیل کیم ...
= باید دوباره بری پیش روانکاوت...
نفسمو برای کنترل اعصابم نداشتم بیرون دادم و جرعه آخر از قهوه امو خوردم با حرصی که کاملا مشهود بود لب زدم:
+ انقدر رو مخم نرو وکیل کیم سئوک جین؛ یکاری نکن تو لیست قتلهای بعدیم بری!

سکوت مرگبار از اون طرف خط نشون دهنده یه چیز بود؛ ترس از من.
میدونست حرفم رنگی از شوخی نداره.
= رئیس جونگ(هوسوک) از این وضعیت ناراضیه.
+ بنظرت تقصییر کیه؟ من؟؟؟
= نمیتونی باهاش بجنگی؛ فقط از حرفاش پیروی کن.
+ اوه دست بردار وکیل کیم؛ تا الانم بخاطره یه نفر عین غلام حلقه بگوش کنارش موندم.

تاوان اسارت (تکمیل شده)Where stories live. Discover now