تاوان اسارت (تکمیل شده)

اگه نمیخواین دیگه فیک رو نخونین!

این پیام برای کسایی هست که دوست دارن داستان جوریکه تو ذهنشونه پیش بره.
چطوره جای من شما بنویسی تا من هم از فیک درست حسابی لذت ببرم؟؟؟
اگرم قلم خوبی میشناسی که مثل من یا بیشتر از من تو این حیطه باشه به سبک من معرفی کن تا بخونم و وقتم رو برای نوشتن چیزی که دوست ندارین نزارم.

یک روانی منطق نمیشناسه؛ عقل نمیشناسه و....
یک قاتل یا قاتل زنجییره ای هم یک زمانی لو میره و ده درصد این قاتلا خودشون میخوان پیدا بشن!!!
البته این یک فیکه و داستان رو فقط جوری پیش میبرم که ذهن و خلاقیتم در همون زمان شرط میکنه. اگه به منطق باشه هیچ روانی ای عاشق یه پلیس نمیشه!
و باز هم میگم تو دنیای یک ادم جانی و روانی منطق وجود نداره و از عقلش پیروی نمیکنه.
یادتون نره این فقط فیک هست و تو دنیای واقعی این داستان و ادمها وجود خارجی نداره.
و اگر میگین چرا هیجان نداره نمیدونم چه هیجانی منظورتونه...
فکر نکنم هیجانی بالاتر از این باشه که جلوی عشقت قاتل بودن خودت رو به رخ بکشی و تنفرشو بیدار کنی.
اگرم فکر میکنین فیک داره بد پیش میره بگین تا تمومش کنم تا چند پارت اینده رو...