Part16 کاش

539 132 42
                                    

با گذاشتن انگشتام روی زخمش هیسی از سره سوزش و دردی که مطمئنا بخاطره باز بودن زخمش بود کرد.
_ قراره یکم درد بکشی یونگی!!!

*****************

(از زبان یونگی)

حس گرمای انگشتش روی زخم تازه ی صورتم جز یاد آوردن زنده موندنم هیچ چیز دیگه ای رو بهم تحمیل نمیکرد. شاید واقعا یه روانی احمق بودم که عاشق دشمن ترین خودم شدم...

اگه فقط یکم قبلتر از همه اینها میدیدمش همه چی بهتر بود؛ اگه همو جایی مثل یه رستوران چینی یا توی خیابون سرد بارونی ملاقات میکردیم شاید اونم عاشقم میشد!!!
_ بفاک میری؛ اما به روش خودم...

لبخند تلخ و خسته ی همیشه ام مهمونم شد. چرا برای ثانیه ای از حرف قبلش امید داشتم که اونم میخواد باهام یکی بشه.
+ هرکاری دوست داری باهام بکن تهی
_ خفه شو قاتل؛ خفه.

با فشار انگشت اشاره اش کنار انگشت شصتش روی زخم تازه ی صورتم ناله عمیقی از درد کردم و ناخودآگاه از دردی که بهم تحمیل شده بود سرم رو عقب کشیدم.
با کشیده شدن یک مشت از موهام دوباره صورتم جای قبلی خودش دقیقا جلوی صورتش قرار گرفت.
_ قراره بدجورم بفاک بری!

با فشار عمیق تر انگشت شصتش روی شیار زخم صورتم دندون هام رو از درد بهم فشار دادم و به چشمهایی که داخلش از تنفر میبارید خیره شدم.
چرا باید این چشمها منو با نفرت نگاه میکردن.
کاش فقط تو هم میتونستی این حس رو داشته باشی؛ کاش توام منو دوست داشتی.

با حس خیسی ای که روی گونه ام حس میشد نگاه ناباورمو به تهیونگ دادم. اما اون اصلا حواسش به خیسی صورتم نبود. با رسیدن خیسی بین لبم؛ طعمش داخل دهنم پیچید. این طعم نه اشک لود و نه عرق؛ بلکه خون تازه ی خودم بود که میچشیدم.

مطمئنم برای فشار انگشت تهیونگ روی زخمم این اتفاق افتاده. اگه یک درصد هم قرار بود رد این زخم نحس از رو صورتم پاک بشه با این اتفاق همیشه این زخم رو باید به دوش بکشم تا زمان مرگم...
_ به بقیه قتل هات اعتراف کن مین یونگی.

با حرف تهیونگ تمام دردم یکباره به سراغم اومد و رشته افکارم کامل از هم پاشید.
+ میخوای اعتراف کنم؟
دستمو سمت مچ دستی که باهاش داشت زخممو نشونه میگرفت بردم و فشار دستشو سمت صورتم بیشتر کردم.
+ میخوای چیو بدونی؟

نگاه ناباور و مات تهیونگ برام کافی بود تا دوباره له حرف بیام.
+ اره من همه رو کشتم. همه اون قتلها کااااار منه.
نگاهش به سمت خونم که داشت هر لحظه بیشتر به صورتم رنگ میداد کشیده شد؛ انگار دیدن همین صحنه براش کافی بود تا دست از فشار زخمم برداره.

همزمان با برداشته شدن انگشتش هیس عمیقی از درد کشیدم و کف دستم رو روی رد زخم تازه ام گذاشتم.
نفسام به خاطر درد غیرقابل تحملی که بهم وارد شده بود نامنظم بود.

با آزاد شدن سرم از بین دست هاش خواستم خودمو عقب بکشم؛ اما به یکباره چونمو بین دست چپش پین کردو تو همون حالت تو صورت غرق خونم خیره شد.
نمیدونستم تو این شرایط چه ریکشنی بهش نشون بدم؛ مطمئنا میخواد منو ذره ذره بکشه...
شایدم قراره تاوان همه اون زندگی هایی که گرفته شدرو بدم.

حس نوازش انگشت اشاره اش روی زخمم کاری کرد که ناباور بهش خیره بشم.
_ کاره تو نیست درسته؟
+ تهیونگ...
_ بگو کاره تو نیست.

حرفاش نه بغض داشت نه دلسوزی؛ فقطنگرانی و واهمه تو صداش موج میزد.
فکر میکردم اگه این بازرس نگرانم بشه حس خوبی می گیرم؛ اما حالا چی؟؟؟
فقط حس درد وشکستن میکردم؛ حس خجالت و خواستار مرگ...

با کشیده شدن چونم ام توسط همون ذستش که روش پین بود؛ بدون تعادل لبهام به لبهاش برخورد کرد. تا خواستم موقعیت رو بسنجم؛ با مکیده شدن لبهام بی حرکت موندم.
اون داشت منو میبوسید؟؟؟

طعم لبهاش رو دوبار چشیده بودم اما حالا با همه اینها الان چرا چشیدنی تر بنظر می اومد.
شاید چون خودش میخواسته...
حس گرمی تو قلبم پیچید.حسخواستن بیشتر اینآدکروبه روم.

با تردید لبمو رو لبش تکون دادم و لبهاش رو داخل دهنم کشیدم و شروع به مک زدن کردم.
اگه این خوابه نمیخوام از این خوابه لعنتی بلندشم.
اگه این توهمه؛ من میخوام تو توهمم غرق شم.
و اگه این زندگی بعد مرگه؛ نمیخوام دیگه زنده باشم.

حس شوری خون تو دهنم بدتر خواستمو برای چشیدن لبش تشویق میکرد.
با کشیده شدن موهام توسط انگشتاش لبم از لباش جدا شد. نگاه خواستارمو بهش دادم.
_ داری دیوونم میکنی...

*******************

(از زبان تهیونگ)

نمیتونستم فکر کنم فقط میخواستم طعم لبهاش رو بدتر از قبل بچشم. این ادم داشت منو مثل خودش روانی میکرد.
با حرص با تمام بی میلی هام با کشیدن موهاش کاری کردم که لبش از لبم جدا بشه.
_ داری دیوونم میکنی...

دستمو باره دیگه روی خون غلیظش که بدتر از قبل داشت رو گونه اس سر میخورد کشیدم.
+ عاشقتم
_ نگو...
+ عاشقتم تهی

جلو دهنشو با کف دستم گرفتم و جدی نگاهمو به چشماش دادم.
_ گفتم نگو...

نگاهش پر از التماس بود. پر از خواستن؛ یک خواستن عجیب‌.
حس گرمای دلم عین رقص پروانه ها بی تکرار میشه.
کاش انقدر نمیخاستمت...
___________________________________________

این هم پارت جدید دیگه ای از فیک (تاوان اسارت)
امیدوارم هر پارت تنوع خاص خودشو داشته باشه براتون.😍❤🐾

چنل دیلیمم خواستین جوین بشین:♡
@Medusa_Mike

یادتون نره کلی میخوامتوننن.😘❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

تاوان اسارت (تکمیل شده)Where stories live. Discover now