Part38 حس سنگینی

375 92 22
                                    

اخمهام کمی تو هم رفت و لبم رو به حالت فکر جلو اوردم.
_ منظورت چیه؟
& یک مدرک جدید از مظنونی که پرونده چند سال پیش دستت بود به دست آوردیم.
_ کدوم مظنون؟
& مظنونی به اسم مین یونگی

نگاهم رو از نامجون گرفتم و به جلوم دادم؛ دستهام رو به حالت گره جلو و زیر چونه ام روی میز تکیه دادم و تو فکر رفتم.
مظنونی به اسم یونگی؛ چنین اسمی تابحال به گوشم نرسیده بود!!!
_ مین یونگی؟... یادم نمیاد چنین پرونده ای با چنین اسمی!
& معلومه که یادت نمیاد رئیس؛ دقیقا این همون پرونده ای هست که تو عملیاتش باعث فراموشی شش ماه اخیر اون تایمت شد.

با رسیدن به دلیل اصلی ندونستن درباره این مظنون اخمهام ناخواسته بیشتر از قبل تو هم رفت.
_ خوبه با عقل جور درمیاد!
& دقیقا؛ ولی مشکل اصلی این مظنون نیست. این مظنون قبلا یه مهره سوخته بوده اما با قتلهایی که اخیرا شکل گرفته پرونده اش دوباره باز شده.

مردمک چشم هام رو چرخی دادم و از پشت میز بلند شدم. کت مشکی ای که تنم بود رو از تنم دراوردم و روی دسته صندلی انداختم.
_ پرونده اش هر چه سریعتر برام بیار سربازرس.
به چند ثانیه نکشید بعد حرفم پاهاش رو به حالت جفت به هم کوبین و دست رو به حالت احترام بازرسی بالا آورد  رو شقیقه اش گذاشت.
& اطاعت‌
نمیدونم چقدر در حال رژه رفتن تو طول اتاق بودم. با باز شدن در سربازرس نامجون به همراه عضو سابق کارآموزی هان سوهی که الان یک بازرس کاربلد شده بود وارد اتاق شد.
هر دو با یک احترام کوتاه سره جاشون ایستادن و نامجون پرونده ای که تو دستش داشت رو روی میزم قرار دادم.
___________________________________________

___________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تیپ و استایل سون هی در همون زمان

___________________________________________

راهمو از وسط اتاق دوباره به سمت پشت میز کارم طی کردم و دقیقا رو صندلی نشستم و پرونده جلو روم رو باز کردم.
اولین صفحه پرونده پر بود از عکس مقتولین مختلف که اتار وحشناک از ضرب و شتم با صلاح سرد رو بدنشون مشهود بود.
با دیدن عکساشون میتونستم بوی خون و بی روح بودن قاتل پشت قضیه رو به راحتی حس کنم.
* قربان این پرونده با همه مدارک و شواهد که علیه مظنون جمع شده بسته نشده...

تاوان اسارت (تکمیل شده)Where stories live. Discover now