Part49 قلب خاکستری

357 76 8
                                    

بچه ها به خاطره دیرکرد چند روزه ام معذرت میخوام درگیریم به خاطره نجات یه کوچولوی دوستداشتنی از وسط اتوبان بود اون هم توی شب بارونی و طوفانی بود و هنوزم دارم ازش مراقبت میکنم.
اسمشو گذاشتم rainy چون تو شب بارونی پیداش کردم...

اسمشو گذاشتم rainy چون تو شب بارونی پیداش کردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

___________________________________________

شروع داستان:

دستهام‌ روی لبه ی میزش تکیه دادم و کمی جلوش خم شدم. نگاهم رو باره دیگه رو به جز به جز اعضای صورتش دقیق کردم. اون چیزی که تو صورت این آشغاله فقط شرارت و بد ذاتیه...
نگاهم رو به چشمهاش گره کردم و با بی حسی لب زدم:
_ سیاهی

***********************

(از زبان یونگی)

نگاهش تهی از هر حسی بود.
_سیاهی
درسته من رویادش نمی اومد اما اینجور خطاب شدنم توسط تنها عشق زندگیم زیادی بی رحم نبود؟
لبخند متظاهری رو لبم نشوندم و با بستن لبتاب نگاهم رو باره دیگه به صورت خواستنی تهیونگ برگردوندم.
+ مزاح(شوخی) میفرمایید جناب کیم؟
_ مزاح؟
+ شاید اون سیاهی ای که میگین واقعا داشته باشم.
عینک رو همزمان با گفتن حرفم از صورتم پایین اوردم و دوباره لب زدم:
+ اما نه برای تو!!!
تکیه دستهاش رو از روی میز کم کرد و صاف ایستاد.
_ پس ثابت کن!
+ چیو؟!
_ اینکه اشتباه میکنم...
+ راهنماییم کن‌.
_ چیز سختی نیست؛ فقط بزار برم.

میدونستم میخواد اینطوری فقط فرصت رو غنیمت بشمره و از اینجا خارج بشه. فکرشو نمیکردم یه روز بخوام اینکارو کنم. حتی اگه بدترین جنون هم داشته باشم کنار تنها دلیل زندگیم اون جنون رو خاموش میکنم.
کاپی که از قهوه تا نصفه پر شده بود از روی میز برداشتم و یه جرعه نسبی ازش خوردم. داغی بیش از حدش رو نادیده گرفتم.
+ تهی میدونی باید میگفتی خاکستری!
_ خاکستری؟
+ درون من از بی حسی پره!
_ با چیزایی که تا الان دیدم تکذیبش میکنم!
نگاه سوالیم کاری کرد دوباره به حرف بیاد:
_ بی حسی برای کسی صدق میکنه که حتی به گناه هم بی حس باشه!!!

نفسمو با صدا بیرون دادم و از صندلی همزمان بلند شدم. بلند شدن یهویی من کاری کرد تا تهیونگ یکم از جا بپره و نگاهش رنگ سوالی به خودش بگیره.
+ پس خلافش رو باید ثابت کنم.
_ آره
بدون اینکه معطل کنم جلو روش قرار گرفتم و دست راستم رو بالا بردن و انگشت اشاره امو رو خط فکش حرکت دادم.
+ من روش دیگه ای برای ثابت کردنش میدونم!!!

تاوان اسارت (تکمیل شده)Where stories live. Discover now