Part45 صدام کن

447 75 19
                                    

هر ضربه نفس ام رو با قاطعیت و حرص مخفی بیرون میاورد و خونش تا بالا گردنم پاشیده بود.
با افتادنش لرزش بدنم رو کنترل کردم و به بدنم بی جونش چشم دوختم. حالا اون هم در آرامشه!!!

***********************

(از زبان تهیونگ)

نمیتونستم هیچ مقاومتی کنم. دربرابر هیکل و زور اون بادیگارد با دستهای بچه هیچ شانسی نداشتم. از بین جمعیتی که داخل کلوب درحال خوش گذروندن و رقصیدن بودم گذشتم. میتونستم نگاه برخی از اونا که متوجه موقعیت فعلی که با دست های بسته درگیرش بودم بیفتم.
اما عکس العملشون فقط همون نگاه یا رو برگردوندن از من بود. از پله های کلوب دوتا یکی بالا رفتم و به قسمت اصلی خیابون رسیدم. میتونستم ماشینی که با نامجون اومده بودم رو ببینم اما خود لعنتیش کجاست؟!
با هل دوباره اون مرد عظیم الجثه به جلو پرت شدم و به ماسین مشکی رنگ روبه روم برخورد کردم.
_ برات گرون تموم میشه
__________________________________________

_ برات گرون تموم میشه__________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ماشینی که تهیونگ بهش برخورد کرد

___________________________________________

به تهدیدم واکنشی نشون نداد و دره عقب همون ماشینی که بهش برخورد کرده بودم رو با یه ضرب باز کرد و محکم منو داخلش انداخت. آخی از افتادنم روی صندلی پشتی کشیدم و برای چند ثانیه چشم هام رو روهم فشار دادم. این روانی از من چی میخواد. منو میخواد گروگان بگیره؟!
خنده مضحکی رو لبم نقش بست و سریع رو صندلی جابجا شدم. با دیدن در بسته ماشین لبمو از حرص به دندون گرفتم.
_ فاک چی میخواد از جونم!
نفسمو با حرص بیرون دادم. دستمو با زور به سمت جیب کنارم کشیدم و به دردی که از کشش ماهیچه های دستم به وجود اومده بود اعتنا نکرد. با حس جای خالی موبایلم چشم هامو از تاسف محکم بستم و از ته دل داد زدم:
_ احمق؛ احمق... احمققققق

رفتار احمقانم کاری کرده بود که موبایلمو تو کلوب روی میز بزارم. حتی جلو روی همون مظنون مین یونگی خاموشش کرده بودم. چرا آخه غیر حرفه ای عمل کردم...
با صدای تقه ای که از در مخاف کناریم اومدم شونه هام روصاف کردم. با وارد شدن یونگی و نشستنش دقیقا کنارم ابروهام بالا پرید. نگاهمو از شیشه ماشین دودی به بیرون دادم. ردی از نامجون نبود. اگه رفته باشه چرا ماشین اینجاست؟!
+ دنبال پارتنری؟ (همکار)
چرا از حرفش تعجب نکردم. تکخنده عصبی کردم و دستمو محکم از هم فاصله دادم تا شاید یه درصد بتونم از این اسارت مزخرف دربیام.
_ کجاست؟
+ نگران نباش نمرده؛ فقط یکم لالا داره میکنه!!!

تاوان اسارت (تکمیل شده)Where stories live. Discover now