فصل 16: (رابطه جنسی در صلح)

104 23 3
                                    

ژیشوهه یه لونه ساده برای بچه گربه‌ها درست کرد و اون‌ها رو توی اتاق مهمان که خالی بود،گذاشت. ونشوجیانگ مجبورش کرد قبل از خواب،خوب بدنش رو بشوره.

ونشوجیانگ ژیشوهه رو آروم روی تخت انداخت و دست‌هاش رو دور ژیشوهه پیچید. سرش رو روی سینه ژیشوهه گذاشت و مثل یه سگ پلیس،بوش می‌کرد.

ژیشوهه پرسید:«بوی عجیبی می‌دم؟» نفس گرم ونشوجیانگ روی گردنش،قلقلکش می‌داد.

ونشوجیانگ استخون ترقوه ژیشوهه رو به نرمی گاز گرفت و جواب داد:«آره. بوی بچه گربه می‌دی.»

ژیشوهه همونطور که سر ونشوجیانگ رو با دست‌هاش گرفت و پیشونیش رو بوسید،با صدای بلند شروع به خندیدن کرد:«باشه. اگه اینطوریه می‌تونی بری اتاق مهمان و پیش بچه گربه‌ها بخوابی.»

ونشوجیانگ سرش رو خم کرد و صورت ژیشوهه رو بوسه بارون کرد:«نه. من تو رو می‌خوام.» بعد،به آرومی برگشت عقب،پوست ژیشوهه رو با شور،از گردن ظریفش تا پایین شکمش،مکید.

ژیشوهه ناله آرومی کرد. بدنش از اشتیاق می‌لرزید. صداش نرم و سکسی بود و ناله‌های آرومش از سر خجالت و خویشتن داری،انقدر اغواکننده بود که عقل از سر جیانگ بپرونه.

ژیشوهه زمزمه کرد:«روی بدنم هیچ کیس مارکی نذار...» فردا باید می‌رفت بیمارستان. اگه جیانگ بازم روی گردنش علامت می‌گذاشت،دکتر و پرستارها وقتی کتش رو درمی‌آورد،می‌دیدنش و این باعث می‌شد ژیشوهه خجالت بکشه.

ونشوجیانگ از روبه‌رو به آرومی وارد ژیشوهه شد و اون‌ها کامل با هم یکی شدن. وقتی جیانگ شروع به حرکت کرد،صدای نفس کشیدن تندی رو زیرش شنید:«اه...آروم...آروم‌تر.» سرش رو پایین آورد و با چشم‌های غرق در اشک ژیشوهه روبه‌رو شد.

ونشوجیانگ جواب داد:«بقدر کافی آروم هستم،» موهای نرم ژیشوهه رو به آرومی لمس کرد و اون‌ها رو بهم زد:«موهات رو کوتاه کردی؟»

ژیشوهه حس کرد موج شدیدی از هوس درونش جریان داره،لب‌هاش رو گاز گرفت تا سرکوبش کنه و با صدای مقطع جواب داد:«آره...من...کوتاهشون کردم....»

دست‌هاش رو دور گردن ونشوجیانگ حلقه کرد تا بدن لرزانش رو ثابت نگه داره و با قیافه‌ای مظلوم فک و سیب گلوی جیانگ رو بوسید،شاید که باهاش لطیف‌تر و آروم‌تر باشه:«جیانگ،لطفا...»

ونشوجیانگ برای مدتی مبهوت موند. قبلا،ژیشوهه به ندرت چنین ابتکار عمل بزرگی رو توی تختخواب مثل امروز،از خودش نشون می‌داد. در این لحظه،قلب ونشوجیانگ با دیدنش که اشتیاقی نادر در اون حالت جذاب از خودش نشون داده بود،خیلی تند می‌زد.

ونشوجیانگ اجازه داد شهوت بر وجودش غلبه کنه و با تمام قدرت شروع به تسخیر ژیشوهه کرد. جیانگ پاهای ژیشوهه رو جمع کرد و بدنش رو به تخت دوخت،بدناشون مثل یه جفت بال در حال تکون خوردن به شدت بهم برخورد می‌کرد،که باعث شد ژیشوهه گریه کنه و به التماس کردن بیفته:«جیانگ...جیانگ گه...آروم‌تر،لطفا...خواهش می‌کنم...»

The Decade of Deep Love (Persian Translation)Where stories live. Discover now