ونشوجیانگ هیچ احساسی از خودش بروز نداد. طوری به ژیشوهه نگاه میکرد انگار داره یه قرارداد میخونه. حالت چهره جیانگ سرد و منطقی بنظر میرسید. حداقل،فعلا منطقی بنظر میرسید.
«کتت کو؟» ونشوجیانگ از سر تا پا ژیشوهه رو از نظر گذروند و عینکش رو از روی چشمش برداشت. چشمهای ونشوجیانگ فقط چند درجه نزدیک بینی داشت. از عینکش فقط برای مدت کوتاهی،وقت هایی که میخواست قراردادهای مهم رو بخونه،استفاده میکرد.
ژیشوهه میدونست حتی با وجود اینکه واکنشش آرومه،ولی مطمئنا خیلی عصبانیه. رو به ونشوجیانگ لبخند زد و با صدای ضعیفی گفت:«شام خوردی؟»
حالت ونشوجیانگ خیلی ناگهانی تغییر کرد. اسناد و کاغذهای توی دستش رو توی صورت ژیشوهه پرت کرد. اون کاغذها هنوز منگنه نشده بودن و دور ژیشوهه پخش شدن. دردی نداشت،اما غم و اندوه سایهاش رو روی قلب ژیشوهه انداخت.
حال ونشوجیانگ امروز خوب بود. اون بعد از مدتها کار روی یه پروژه اضافی،بالاخره تونست با پسر عزیز کرده شهردار لی قرارداد ببنده. اون پسر نسبت به عشقش که مریضی مهلکی داشت و بخاطرش به افسردگی مبتلا شده بود،خیلی حساس بود. گفته شده بود که اخیرا تونسته مغز استخوان مناسب رو گیر بیاره،برای همین خیلی خوشحال بود و مزایا و سود زیادی رو برای ونشوجیانگ تعیین کرد. حالا فقط چندتا کار ساده و کوچک مونده بود. ونشوجیانگ میدونست مدت زیادیه که نسبت به ژیشوهه بیتفاوت بوده. اون زود اومد خونه تا وقتش رو با ژیشوهه بگذرونه. اما ژیشو خونه نبود.
در واقع،ونشوجیانگ بخاطر این موضوع عصبانی نبود. جیانگ با خودش فکر کرد این طبیعیه که ژیشوهه هرچند وقت یکبار برای خرید مایحتاج روزانه و سبزیجات از خونه بیرون بره. اون مدت زیادی با حوصله منتظرش موند. وقتی آدمها خسته میشن،دوست دارن درباره چیزی فکر کنن یا کاری انجام بدن. ونشوجیانگ نمیخواست توی خونه کاری انجام بده. یکدفعه،یاد شالگردنی افتاد که ژیشوهه سال قبل براش خریده بود. توی روز سال نو،اون میخواست ژیشوهه رو به دیدن *مجسمههای یخی هاربین ببره. اون با انداختن اون شالگردن دور گردنش،میخواست با رفتارش علاقه و عشقش رو بهش نشون بده.
همه این آتیشها از گور همون شالگردن بلند شده بود.
وقتی که ونشوجیانگ یه شالگردن مرتب تا شده کلاسیک مارک بربِری،توی یه پاکت پیدا کرد،به این فکر کرد کِی همچین شالگردنی داشته. اون همیشه به وسایل خودش اهمیت میداد. مطمئن بود که اون شالگردن مال خودش نیست. اون شالگردن مال کی بود؟ ژیشوهه قطعا هیچ تمایلی برای خریدن همچین شالگردن گرونی برای خودش نداشت. یعنی این یه هدیه از طرف ژیشو بود؟ اما برچسبی روش نبود و بنظر میرسید قبلا پوشیده شده.
ونشوجیانگ تونست یه بوی سرد و ضعیف از مواد ضدعفونی کننده بیمارستان رو روش حس کنه. ناگهان،دکتری رو به یاد آورد که ماشین فراری زیرپاش بود و گلدان ارکیدهای به ارزش دو میلیون یوآن برای ژیشوهه فرستاده بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/270534053-288-k323177.jpg)
YOU ARE READING
The Decade of Deep Love (Persian Translation)
Romanceاسم رمان: ده سال عشق عمیق (ده سالی که تو رو بیشتر از هر چیزی دوست داشتم) The Decade of Deep Love (The 10 Years I Loved You the Most) نویسنده: Wuyiningsi 无仪宁死 مترجم: Rozhin_hl , black_rose_2002 ژانر: Adult, Mature,Romance,School Life, Slice Of Life...