1

5.3K 433 87
                                    

𝟟:𝟛𝟘
با صدای زنگ گوشیی لعنتیش از خواب بیدار شد

"فاک یو بچ"

با دستش سرشو گرفت و روی تخت نشست و بعد از فکر کردن راجب اینکه کیه و اینجا چی کار میکنه و الان به چه دلیل فاکی بیدار شده

با دستش سرشو گرفت و روی تخت نشست و بعد از فکر کردن راجب اینکه کیه و اینجا چی کار میکنه و الان به چه دلیل فاکی بیدار شده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


و

به جوابش رسید
جونگ کوک توی تختش و برای رفتن به مدرسه ای که انتقالی گرفته بود بیدار شده بود وگرنه مگه میشه جونگ کوک بیکار باشه و تا ساعت 1 ظهر نخوابه؟؟

از روی تخت بلند شد و سمت دستشویی رفت تا دست و صورتش رو بشوره

بعد از ده دقیقه از دستشویی بیرون اومد. فقط دوست داشت وقت تلف کنه وگرنه دست و صورت رو توی بیست ثانیه هم میتونست بشوره

جونگکوک توی دستشویی :

چاره دیگه ای نداشت و محبور بود به اون مدرسه فاکی بره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

چاره دیگه ای نداشت و محبور بود به اون مدرسه فاکی بره

لباسش رو پوشید و توی اینه مشغول درست کردن موهاش شد

برای اخرین بار خودشو توی اینه نگاه کرد و برای خوشگلیش قربون صدقه خودش رفت

قبل از خارج شدن از اتاقش روی ایکس باکسش رو بوسید و گفت :

" بابا زود برمیگرده عزیزم"

***
بالخره بعد از صد سال راه رفتن به مدرسه رسید

قبل از وارد شدن انگشت فاکش رو روبش گرفت و بعد وارد شد

به دفتر مدیر رسید و بدون در زدن وارد شد

"انیونگ"

(قیافه کوک اون لحظه)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(قیافه کوک اون لحظه)

مدیر از دیدن رفتار اون پسر تعجب کرد اخه هیچ کس حق نداشت که بدون در زدن وارد شه و تاحالا کسی جرعت نکرده بود

جونگ کوک که دید یک پسر دیگه هم توی دفتر مدیر هست نخواست با اون قیافه ضایع اش دیگه اون طوری مثل منگلا به مدیرش نگاه کنه
از روی کارت میز اسم مدیر رو خوند و گفت :

" اقای لی من جئون جونگ کوکم دانش آموز انتقالی. میشه بگید کلاس من کدومه؟"

اقای لی نگاهی به برگه روی میز انداخت و روبه پسر دیگه که جلوی میزش ایستاده بود گفت :

" اقای کیم ایشون با شما هم کلاسی هستن لطفا ایشون هم به کلاس راهنمایی کنید"

همون پسری که کیم خطاب شده بود با جونگ کوک رفتن سمت کلاسشون

با باز شدن در توسط کیم معلم سمت دو پسری که تازه به کلاس اومده بودن برگشت

با دیدن یکی از پسر ها که دلیل دیر اومدنش رو میدونست و میدونست که توی دفتر مدیر بود و خودش اونو فرستاده بود لبخندی زد اون پسر داخل رفت و به سمت ته کلاس رفت

جونگ کوک هم خواست بره سمت صندلی خالی ته کلاس که با صدای معلم متوقف شد :

" ببخشید ولی فکر نکنم اجازه داده باشم بری و بشینی"

جونگ کوک با قیافه پوکری که توش وات فاک خیلی به زیبایی نمایش داده میشد سمت معلم برگشت :

" ام.. خب چی کار باید بکنم دقیقا :|؟"

" دیر اومدی.. خودت رو معرفی کن"

جونگ کوک روبه بچه ها کرد و گفت :

" گایز جونگ کوکم "

و بعد روبه معلم کرد و گفت :

" الان میتونم برم بشینم؟ :|"

معلم که از پررویی جونگ کوک عصبانی شده بود خواست جونگ کوک رو جلوی همه زایه کنه

" خب شمایی که کلاس رو جدی نمیگیرید بیاید این مسئله رو حل کنید"

و بعد روبه تخته کرد و جمله انگلیسی رو نوشت

' اه ریلی؟ انگلیسی؟ اسکل نمیدونه من توی هشت سالگی به انگلیسی مسلط شدم'

جونگ کوک توی ذهنش گفت و سمت تخته رفت و در عرض یک صدم ثانیه جا خالی رو پر کرد
معلم در بهت به جونگ کوک نگاه میکرد و اصلا انتظار نداشت جواب بده چون این مبحث مال ترم های بالاتر بود

جونگ کوک توی ذهنش گفت و سمت تخته رفت و در عرض یک صدم ثانیه جا خالی رو پر کرد معلم در بهت به جونگ کوک نگاه میکرد و اصلا انتظار نداشت جواب بده چون این مبحث مال ترم های بالاتر بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

" از دیدنت خوشحال نشدم
بای"

ماژیک رو روی میز معلم گذاشت و کیفش رو بالاتر انداخت و رفت سمت جای خالی

معلم که از تعجب خشکش زده بود به خودش اومد :

"خ-خب میریم ادامه درس رو یاد میگیرم"

____________

سلام گایز اینم فیکی که قولشو داده بودم 🌚❤️

‌   𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️Where stories live. Discover now