ساعت ده شب بود و ده دقیقه ای میشد که داشت راه میرفت اما به هیچ جایی نرسیده بود. هرجا میرفت شبیه جای قبلی بود و این کلافش میکرد :
" فاک به کیم تهیونگ و این جنگل!"
همین طور که داشت راه میرفت صدای خش خش برگ ها رو زمین به صدا در اومد. کوک قلبش توی دهنش اومد و سرجاش ایستاد. به دورو برش نگاهی انداخت و وقتی دید صدای برگ ها متوقف نشدن جدا ترسید!
دوباره به دور و برش نگاهی نداخت و هیچ کسو ندید و همین داشت از ترس جرش میداد
با فرود اومدن دست کسی روی شونش جیغ فرابنفشی کشید و سریع چرخید تا ببینه کی بوده و با ندیدن کسی چشماش از حدقه بیرون زد. هرکسی که اون شوخی فاکی رو کرده بود رو دوست داشت جر بده
" بیبی بوی~"
با صدای اشنا ولی ترسناکی درست زیر گوشش سریع سرشو برگردوند و باعث شد لباش با لبای کسی که داشت اذیتش میکرد یعنی کیم تهیونگ اعظم برخورد کنه. و بله! تهیونگ دقیقا به همون چیزی که میخواست رسید!
جونگ کوک از تعجب حتی نفس کشیدن هم یادش رفت. به تهیونگی که بی حرکت لباش رو روی لبای خودش گذاشته بود و چشماش بسته بود نگاه کرد. نمیدونست چرا اما قدرت هل دادن تهیونگ رو نداشت. یا بهتره بگم قدرت تکون دادن دستاش برای بالا اوردن و هل دادن تهیونگ نداشت
لبای تهیونگ ازش جدا شد. هنوز توی شوک بود که الان چی شد؟ چه اتفاق کوفتی افتاد؟
" هوی بانی ها تنهایی نمیرن بیرون چون ممکنه گرگا بخورنش"تهیونگ گفت و بعدش پوزخندی به لپ های سرخ شده کوک زد :
" چرا بدون اجازه من رفتی بیرون؟"
کوک با حرف تهیونگ تعجبش بیشتر شد :" مگه خودت نگفتی برو؟؟"
کوک با بهت به تهیونگ نگاه کرد و سعی داشت پوزخندشو جمع و جور کنه :" من که چیزی یادم نمیاد "
تهیونگ گفت و دیگه نتونست پوزخندشو با گاز گرفتن لبش کنترل کنه
ته یه قدم به سمت کوک برداشت و الان صورت هاشون توی یک سانتی هم قرار داشت. کوک بخاطر اینکه قدش حدود 10 سانت از ته کوتاه تر بود مجبور شد سرش رو یکمی بالا نگه داره :" به نظرت بانی هایی که بی اجازه میرن بیرون باید تنبیه شن؟"
کوک ضربان قلبش بیشتر از این نمیتونست بزنه و حتی دلیلش هم نمیدونست
( یه لحظه یاد ای اهنگه افتادم که میگه ضربان قلب من تند میزنه میخواد اروم بزنه نه دیگه نمیتونه 😂)
تهیونگ دستشو توی جیبش برد :" به نظرت تنبیه یه بانی فراری چی میتونه باشه کوک؟ "
فاک! کوک حتی نمیتونست پلک بزنه چه برسه به اینکه حرف بزنه :
"م_میشه ی_یزره بری ع_عقب"
تهیونگ به لکنت کوک خندید و با گرفتن زیر زانو و پشت گردن کوک اونو بلند کرد. کوک بخاطر حرکت سریع تهیونگ جیغ خفه ای کشید و ناخداگاه دستشو دور گردن ته انداخت
YOU ARE READING
𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️
Vampire~عشق خونین~ جونگ کوک بچه یتیمه ( نه اینکه چون یتیمه مظلوم باشه نه اصلا چون لقبش استاد ریدن به بقیس) و گیر یه خونآشام به اسم کیم تهیونگ میوفته ** ؟ :هر شب... به این صدا گوش کنی که داره التماس میکنه که توش اروم تر بکوبی... اهههه. اه ا-اروم تر... ددی...