جونگ کوک از خواب بیدار شد و گوشیش رو روشن کرد :
"3:47"
نگاهی به دور و برش کرد و یادش اومد خونه جیمینه
"جیمین"جیمین از خواب بیدار نشد فقط هومی زیر لب گفت :
" جیمیننننن"
این دفعه جیمین رو همراه صدا زدن تکون داد که جیمین از خواب بیدار شد :"چه مرگته نصف شبی"
" دبلیو سی نیازم"
" آیش. گمشو برو بیرون کنار اشپز خونس"
جونگ کوک نگاهی به دور و برش انداخت و دوباره به جیمین نگاه کرد :
"چته. پشو برو دیگه نکنه میترسی "
" دقیقا"
"آیش جونگ کوک قد خرس سن داری. باشه بیدار میمونم تا بیای"
جونگ کوک سری تکون داد و از اتاق بیرون رفت
_وضعیت جیمین 😂_
جونگ کوک بعد از چند دقیقه داخل اتاق جیمین اومد با پایی زخمی چون پاش خورد به پایه مبل. و وقتی دید همونطور که نشسته بود خوابش برده بود فکر شیطانی به سرش زد
رفت پشتش نشست و دستش رو دورش حلقه کرد و سرش رو توی گردنش گذاشت :
" جیمین. منم یونگی"
داشت به شدت خودشو کنترل میکرد که جر نخوره :
" یونگیا"
با صدای خواب آلود جیمین با یه دستش دماغشو گرفت تا جر نخوره
و وقتی دید جیمین داره به سمتش بر میگرده و نزدیک صورتش میشه جیغ خفه ای کشید که باعث شد جیمین از خواب بیدار شه :
"جئون جونگ کوک. دیگه بهت اعتماد نمیکنم. تو.. تو میخواستی منو بب..."
" عوو شاتاپ شو پس عمه من بود میخواست بیاد روم خیمه بزنه"
جونگ کوک و جیمین چند لحظه ای به بیرون از بالکن نگاه کردن که با تکون خوردن چیزی توی بالکن جونگ کوک گفت :
"ج.جیمین ت.تو هم د.دیدیش؟"
جیمین هم با شک سری تکون داد
جونگ کوک با سرعت جت از اتاق بیرون رفت و جیمین هم پشت سرش دویید
YOU ARE READING
𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️
Vampire~عشق خونین~ جونگ کوک بچه یتیمه ( نه اینکه چون یتیمه مظلوم باشه نه اصلا چون لقبش استاد ریدن به بقیس) و گیر یه خونآشام به اسم کیم تهیونگ میوفته ** ؟ :هر شب... به این صدا گوش کنی که داره التماس میکنه که توش اروم تر بکوبی... اهههه. اه ا-اروم تر... ددی...