کاورو دوس دارم 😂
_______جونگ کوک بعد از پنج دقیقه فکر کردن به اینکه داره مداد رو تکون میده یهو جلوی چشماش سیاهی رفت و اهی کشید دستشو روی پیشونیش گذاشت و چشماشو بست
تهیونگ هم سراسیمه به سمتش رفت :
" جونگ کوک حالت خوبه؟"کوک دوباره دستشو روی زمین گذاشت و چشماشو باز کرد :
"نه! لعنتی برای یک لحظه جدا احساس کردم سرم از درد منفجر شد"تهیونگ دوباره از سر جاش بلند شد و روی صندلی نشست :
"طبیعیه"
جونگکوک با چشمای گرد شده سمت ته برگشت :
"واااات؟!"
" اینکه خوبه. ممکنه اثرات دیگه ای مثل بیهوش شدن، سردرد شدید برای یکی دوساع..... ""یاااا اگه میخوای بکشیم بگو خب! "
تهیونگ شونه ای بالا انداخت و از صندلی بلند شد و به سمت در رفت :
" اگه نمیخوای نخوا "
درو باز کرد و خواست بیرون بره که با صدای کوک متوقف شد :
" اوکی اوکی باشه بی جنبه "
تهیونگ پوزخند زد و دوباره سر جاش نشست
کوک دوباره روی مداد تمرکز کرد. فکر میکرد مثل کارتون ها و فیلما حرکت دادنش مثل اب خوردن باشه اما جدا کار سختی بود :" راستی "
کوک با صدای تهیونگ تمرکزش بهم ریخت و هوفی زیر لب گفت و بهش نگاه کرد :
" بله"
" برای اینکه تمرکزت بیشتر شه میتونی از دستات استفاده کنی"
"ها؟!"
"ببین دستات هیچ تاثیری نداره فقط برای اینکه تمرکز خودت بیشتر شه"کوک با شَک دستشو بلند کرد و جلوی مداد گرفت
(گایز برای اینکه متوجه شید کی به کیه اینطوری کشیدم 😂🤝 جدا دستخطم نسبت به یه دختر 16 ساله یکم چیز نیس :/؟)
" اهههه نمیشهههه"
"ت-م-ر-ک-ز"
"ش-ا-ت-ا-پ"
کوک هم مثل ته بهش گفت. دیگه از کلمه تمرکز حالش بهم میخورداز اینکه دستش بیخودی روی هوا بود خسته شده بود بخاطر همین دستشو پایین اورد و تصمیم گرفت فقط با چشماش کارشو انجام بده
دو دقیقه ای میشد که کوک روی مداد جلوش تمرکز کرده بود :
'کوک تو میتونی فقط یکم دیگه'
YOU ARE READING
𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️
Vampire~عشق خونین~ جونگ کوک بچه یتیمه ( نه اینکه چون یتیمه مظلوم باشه نه اصلا چون لقبش استاد ریدن به بقیس) و گیر یه خونآشام به اسم کیم تهیونگ میوفته ** ؟ :هر شب... به این صدا گوش کنی که داره التماس میکنه که توش اروم تر بکوبی... اهههه. اه ا-اروم تر... ددی...