16

1.3K 194 53
                                    

کاورو دوس دارم 😂
_______

جونگ کوک بعد از پنج دقیقه فکر کردن به اینکه داره مداد رو تکون میده یهو جلوی چشماش سیاهی رفت و اهی کشید دستشو روی پیشونیش گذاشت و چشماشو بست
تهیونگ هم سراسیمه به سمتش رفت :
" جونگ کوک حالت خوبه؟"

کوک دوباره دستشو روی زمین گذاشت و چشماشو باز کرد :
"نه! لعنتی برای یک لحظه جدا احساس کردم سرم از درد منفجر شد"

تهیونگ دوباره از سر جاش بلند شد و روی صندلی نشست :
"طبیعیه"
جونگکوک با چشمای گرد شده سمت ته برگشت :
"واااات؟!"
" اینکه خوبه. ممکنه اثرات دیگه ای مثل بیهوش شدن، سردرد شدید برای یکی دوساع..... "

"یاااا اگه میخوای بکشیم بگو خب! "

تهیونگ شونه ای بالا انداخت و از صندلی بلند شد و به سمت در رفت :

" اگه نمیخوای نخوا "

درو باز کرد و خواست بیرون بره که با صدای کوک متوقف شد :

" اوکی اوکی باشه بی جنبه "

تهیونگ پوزخند زد و دوباره سر جاش نشست
کوک دوباره روی مداد تمرکز کرد. فکر می‌کرد مثل کارتون ها و فیلما حرکت دادنش مثل اب خوردن باشه اما جدا کار سختی بود :

" راستی "

کوک با صدای تهیونگ تمرکزش بهم ریخت و هوفی زیر لب گفت و بهش نگاه کرد :
" بله"
" برای اینکه تمرکزت بیشتر شه میتونی از دستات استفاده کنی"
"ها؟!"
"ببین دستات هیچ تاثیری نداره فقط برای اینکه تمرکز خودت بیشتر شه"

کوک با شَک دستشو بلند کرد و جلوی مداد گرفت

(گایز برای اینکه متوجه شید کی به کیه اینطوری کشیدم 😂🤝 جدا دستخطم نسبت به یه دختر 16 ساله یکم چیز نیس :/؟)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(گایز برای اینکه متوجه شید کی به کیه اینطوری کشیدم 😂🤝 جدا دستخطم نسبت به یه دختر 16 ساله یکم چیز نیس :/؟)

" اهههه نمیشهههه"

"ت-م-ر-ک-ز"

"ش-ا-ت-ا-پ"
کوک هم مثل ته بهش گفت. دیگه از کلمه تمرکز حالش بهم میخورد

از اینکه دستش بیخودی روی هوا بود خسته شده بود بخاطر همین دستشو پایین اورد و تصمیم گرفت فقط با چشماش کارشو انجام بده

دو دقیقه ای میشد که کوک روی مداد جلوش تمرکز کرده بود :

'کوک تو میتونی فقط یکم دیگه'

‌   𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️Where stories live. Discover now