23

1.1K 163 20
                                    

" جیمینا~"

اون صدای... یونگی بود؟؟!

سرشو برگردوند و با یونگی مواجه شد. فاک اون زیادی جذاب شده بود با اینکه فقط یه هودی گشاد تنش بود

 فاک اون زیادی جذاب شده بود با اینکه فقط یه هودی گشاد تنش بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

* تیپ یونگی یه چیزی تو همین مایه ها*

" جیمینا متاسفم که منتظرت گذاشتم..."

جیمین با چشمای گرد شده به یونگی نگاه میکرد. الان دیقا داشت چی میگفت؟

" دیگه باید برگردیم خونه جیم__"

یونگی همون طور که جلو میومد میگفت و وقتی مرد پشت سر جیمین رو دید طوری تظاهر کرد که انگار شوکه شده :

" جیمین معرفی نمیکنید؟"

یونگی با همون نگاه شوکه ساختگی به جیمین نگاه کرد

" من پدرشم"

یونگی دوباره شوکه تر از قبل شد اما همش ساختگی بود :

" ب_بخشید؟ اما جیمین گفت که چندین ساله که پدر و مادرش از هم جدا شدن و با پدرش در ارتباط نیست؟"

دوباره نگاهی به جیمین انداخت که بیش از حد متعجب بود

" حالا بعد از مدت ها پیدام شده و اومدم حال پسرم رو بپرسم؟ اصلا خودت کی هستی؟"

یونگی لبخندی زد و دستش رو دور کمر جیمین حلقه کرد :

" من دوست پسرشم "

جیمین دوباره تعجب کرد و ایندفعه نتونست جلوی خودش رو بگیره و واکنش نشون نده

" هاا؟؟!"

پدر جیمین هم از حرف پسر رو به روش متعجب شده بود اما با واکنش جیمین شک کرد
چطور دوست پسرش بود که جیمین خبر نداشت؟

یونگی هم وقتی فهمید مرد شک کرده گفت :

" بیبی بوی میدونم گفتم که نباید به همه بگیم چون تازه باهم توی رابطه ایم اما خب ایشون پدرته درسته؟"

"پدرته" رو جوری گفت که انگار داره مسخرش میکنه. جیمین هم که دوهزاریش افتاد یونگی چیکار میکنه بعد از چند ثانیه گفت :

" اوکی. آبوجی ایشون مین یونگی دوست پسر منه "

اخم های مرد کمی توی هم رفت ولی بعد پوزخند زد

‌   𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️Where stories live. Discover now