38

580 67 9
                                    

"ا_ابوجی؟"

پیر مرد همونطور که دستاش توی جیبش بود از در داخل اومد

جیمین از روی مبل بلند شد ولی بخاطر ضعفی که توی بدنش داشت نزدیک بود روی زمین بیوفته

همون طور که داشت خونه رو دید میزد گفت

" هووم پس این خونه آیندمه"

جیمین دستمو مشت کرد و گفت

" از خونم گمشو بیرون..."

" اوه جیمینا نباید با ابوجی عزیزت اینطوری حرف بزنی"

روی مبل نشست

" راستی.. تا یادم نرفته.. دلیل اینکه اومدم اینجا"

خم شد و از توی میوه خوری روی میز سیبی برداشت و گازی زد

" میخواستم بگم که قاضی دادگاه گفت دو هفته دیگه دادگاه جدیده.. و خب هر اتفاقی هم قراره بیوفته اونجا میوفته "

جیمین هیچ حرفی نزد... هیچ حرفی نداشت که بگه..
صبر کن ببینم یعنی...

"و خب اره تو فقط تا دو هفته وقت داری که پولمو بدی
خیلی حیف شد.. من بهت یک ماه وقت داده بودم ولی حرف دادگاه مهم تره تقصیر من نیست "

جیمین بغضشو قورت داد و گفت

" چ_چرا اومدی خونم.. اینارو میتونستی پشت گوشی هم بگی"

"واقعا؟ فکر نمی‌کنم بهم جواب میدادی..."

دوباره نگاهی به خونه انداخت

" خیلی خونه خوشگلی ولی خب حیف شد قراره به زودی ازدستش بدی
اوه اوه یا یه چیز دیگه
میتونی یه کاری کنی که بتونی حداقل خونت رو نگه داری "

از سر جاش بلند شد و توی آشپزخونه رفت و بقیه سیبش رو توی سینک انداخت و دستشو کوتاه با اب شست

به کابینت تکیه داد و به جیمین نگاه کرد

" میتونی از دوست پسرت پول بگیری.. از ماشینش معلوم بود همچینم بی پول نیست. راستی.. میتونی با اینکار رو هم انجام بدی تا ببینی اون مثل بقیه فقط تورو بخاطر تخلیه کردن کامش میخواد یا نه"

بغض خیلی سنگینی توی گلوی جیمین بود و چشماش هم پر اشک شده بود.. اون واقعا پدرش بود؟

با زنگ خودن گوشی پیری، گوشیش رو دراورد و قبل از اینکه جواب بده به جیمین گفت

" فقط خواستم بهت بگم اگه مامان جونت خیلی برات ارزشمنده باید زودتر پولمو بدی "

گوشیش رو جواب داد و همزمان سمت در ورودی رفت

جیمین سرش رو بالا گرفت و چشماش رو بست

وقتی خواست از در بیرون بره گفت

" یه لحظه گوشی... راستی اگه پول کم آوردی میتونی بهم بگی، افراد زیادی رو میشناسم که پول خوبی حتی برای یه شب بهت میدن.. خواستی بهم بگو میتونم شمارشونو بهت بدم"

خندید و بیرون رفت و درو بست

جیمین دیگه نتونست خودشو نگه داره. روی زمین افتاد و شروع کرد به گریه کردن

اون چطور میتونست همچین چیزایی بهش بگه؟ اصلا چرا؟ جیمین تاحالا هیچ وقت با کسی نخوابیده بود
چرا؟ اون واقعا پدرش بود؟

_________

یونگی جلوی خونه جیمین پارک کرد و از ماشین پیاده میشد
شاید واقعا از اینکه اینطوری هر روز میتونست بهش سر بزنه و باهاش وقت بگذرونه خوشش میومد
وارد ساختمون شد و طرف آسانسور رفت

دکمه آسانسور رو زد و منتظر شد

بعد چند ثانیه در آسانسور باز شد. خواست وارد شه که با پدر جیمین برخورد کرد

اخماش توی هم رفت . پدر جیمین از آسانسور خارج شد و روبه یونگی ایستاد و گفت

" هی.. تو خیلی اشنایی.. اها یادم اومد"

" تو اینجا چیکار میکنی"

پیری دستاشو توی جیبش کرد و گفت :

" اومدم به پسرم سر بزنم و ببینمش.. جرم کردم ؟"

دلش می‌خواست یقشو بگیره و پرتش کنه طرف اون مجسمه کنار دیوار

چشماش رو بست و سعی کرد خونسرد باشه

" با جیمین چیکار داشتی "

" هووم.. فقط اومده بودم به اون هرزه یاد اوری کنم میتونه از کاری که خیلی توش ماهره پول منو در بیاره "

یونگی دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و یقه پیری رو گرفت و گفت

" فقط یک بار دیگه به جیمین بگو هرزه تا_"

" تا چی؟ مثلا میخوای چیکار کنی؟"

حرف یونگی رو قطع کرد.

" میتونی امتحان کنی.."

یونگی پوزخندی از عصبانیت زد.. اون میتونست همین الان در یک صدم ثانیه سرش رو از تنش جدا کنه و بدنش رو به 60 قسمت مساوی تقسیم کنه فقط توی یک صدم ثانیه

پیری نزدیک گوش یونگی رفت و اروم زمزمه کرد

" ولی اگه من جای تو بودم زود تر میرفتم سراغ جیمین چون هیچ دلم نمیخواست بمیره"

و این دفعه نوبت پیری بود که پوزخندی به قیافه بهت زده یونگی بزنه

یونگی یقه پیرمرد رو ول کرد و با تمام سرعتی که داشت از پله ها بالا رفت

در خونه جیمین که گوشه اش باز بود رو با عجله باز کرد و داخل رفت.
جیمین بی هوش روی زمین افتاده بود
یونگی سریع سمتش رفت و جیمین رو توی بغلش گرفت

صورتش رنگ پریده بود و چشماش خیس بود. انگار که اونقدر گریه کرده و هیچ انرژی دیگه ای نداشته از حال رفته بود

جیمین رو براید استایل بلند کرد و از خونه بیرون رفتن

از ساختمون خارج شد و جیمین رو روی صندلی عقب ماشین گذاشت و با تمام سرعت به سمت بیمارستان رفت

______________

سلام خوشگلای عمو

دوتا پارت امروز اپ کردم چون فک کنم تا دو هفته دیگه نتونم اپ کنم

اره دیگه خوشگلا هرچی فحش به پیری دارید بدید کاملا ازاده

جو دان ته رو میشناسید تو پنت هاوس؟ بابای جیمین یک عوضی مانند اون میباشد

گایز گایز کمک میشه یه راهکار بگید از طریق نوشتن پول درارم؟ 💀 نیاز مند هستم واقعا

‌   𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️Όπου ζουν οι ιστορίες. Ανακάλυψε τώρα