32

799 118 86
                                    

از حمام بیرون اومده بود. فقط باکسر پوشیده بود. جلوی اینه قدی اتاق ایستاده بود و به بدن بی مقشس مینگرید

" مامان نه ماه دردی که کشیدی بی فایده نبوده چون فرشته به دنیا اوردی"

بدن باریک و زیبا. پوست سفید و بدون لکه. زیبا تر از جونگکوک؟ یافت نشد. مطمئن بود خیلی از دخترا هم به بدنش حسادت میکنن
موهاش بلند تر از حالت همیشگیش شده بود.
با یاد اوری اینکه تهیونگ خونه نیست با همون باکسر که پاش بود از اتاق خودش بیرون رفت و به سمت اتاق ته رفت
سمت کمدش رفت و درش رو باز کرد . اولین چیزی که توجهش رو جلب کرد بوی تهیونگ بود. کل لباسا بوی تهیونگ رو میداد
' خب باید هم بوی تهیونگ رو بده چون لباسا مال اونه پس میخوای زوی عمه ات رو بده؟'

تو ذهنش گفت و سعی کرد حواس خودش رو از بوی خوب لباسا پرت کنه

"کیم تهیونگ به کتفمم نیست ک ممکنه ناراحت شی اگه به لباسات دست بزنم"

راستشو بخواید اون عاشق استایل تهیونگ شده بود. با اینکه همیشه لباس های گشاد و هودی و... می‌پوشید و عاشقشون هم بود ولی به همون اندازه عاشق استایل تهیونگ هم شده بود

کل کمدش لباس های قهوه ای و کرمی و سفید و مشکی بودن.

" نظرم عوض شد تهیونگ میخوام لباس هام رو با لباس هات عوض کنم"

یکی از پیرهن های سفید تهیونگ رو برداشت و توی اتاق خودش رفت. لباس رو پوشید و و به خودش توی آینه نگاه کرد. لباس براش خیلی بزرگ بود. استین هاش کل انگشت هاش رو پوشونده بودن. بدون شلوار اون لباس توی تن جونگکوک عالی بود. اون از خود فرشته ها هم خوشگل تر شده بود

" تهیونگ.... تو یه فرشته داخل خونت داری... واقعا باید به صبر و تحملت برای دست نزدن به این فرشته جایزه داد!"

دوباره خودشو توی آینه نگاش کرد. ایندفعه سمت کمد خودش رفت و جوراب مخمل سفیدی که ساق بلندی داشت ( خیلی بلند نه، متوسط) رو از کمدش بیرون اورد

پوشیدش و خودش رو دوباره توی آینه نگاه کرد...
اون واقعا یه شاهکار بود! مطمئنا خدا برای ساختنش مدت ها روش کار کرده

" هه.. کیم تهیونگ واقعا باید به بودن همچین کسی توی خونت افتخار کنی... تازه! تو از خون منم خوردی! تو واقعا الان باید از خوشحالی بال دراری ک خون من توی بدن توعه"

( جین نسخه دومی 😂)
---------------

از این که توی شهر مثل مردم عادی راه بره بدش میومد.
فقط دوست داشت از جنگل مثل همیشه به کارخونه بره اما اگه دوباره از سرعت زیاد برای رسیدن به کارخونه استفاده میکرد، بجای اینکه چهار روز توی کارخونه کار کنه باید چهار روز فقط روی تخت استراحت کنه!

اگر از توی جنگل هم با سرعت عادی میرفت هیچ جوره به موقع به کارخونه نمیرسید

تهیونگ دوباره به جونگکوک فکر کرد و برای بار هزارم به خودش گفت

‌   𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️Where stories live. Discover now