39

557 62 16
                                    

کنار تخت جیمین نشسته بود. به سرم توی دست جیمین نگاه کرد و بعد به صورت بی رنگ جیمین
درسته که ناراحت بود ولی این کارش خودکشی بود. اینکه هیچی نخوره و نخوابه فقط به خودش اسیب میزد

از روی صندلی بلند شد و از اتاق بیرون رفت تا چیزی برای جیمین بگیره که وقتی به هوش اومد بخوره. تقریبا ساعت 12 ظهر بود پس باید یه چیزی برای ناهار میگرفت

بعد نیم ساعت با غذا ها دوباره توی اتاق بیمارستان برگشت. جیمین هنوز بیهوش بود. البته این کاملا عادیه وقتی یه روز کامل هیچی نمیخوری و کلی فشار روته بایدم اینطوری از حال بری

غذا هارو روی میز گذاشت

" ی_یونگی؟"

یونگی با صدای جیمین برگشت و نگاش کرد.

با خوشحالی سمت تخت رفت و جیمین رو بغل کرد

" اوه خداروشکر.. حالت بهتره ؟"

باید به جیمین دروغ میگفت... باید براش نقش بازی می‌کرد و طوری رفتار میکرد که انگار از هیچی خبر نداشته. نباید میزاشت بفهمه امروز پدرش رو دیده وقتی داشت از خونش بیرون میومده

وقتی صدایی از جیمین نشنید دوباره به جیمین نگاه کرد دید تمام صورتش سرخ شده و بهت زده به یه گوشه از اتاق نگاه میکنه

خندید و گفت :

" امیدوارم حالت بهتر باشه. سرمت تقویت کننده زیاد داشت ولی با این حال برات غذا گرفتم و باید تا اخرش بخوری! شبیه مرده های متحرک شدی بچه"

شبیه مامانا به جیمین غر میزد و سمت غذاها رفت و یه ظرفشو اورد کنار تخت جیمین تا بخوره

" نگاه کن بچه رو.. پوست استخون شدی! تو بزرگ شدی مامانت نیست باید غذاتو بخوری!! اگه اینطوری پیش بره میام خونتون و هر سه وعده رو برات درست میکنم و میکنم دهنت!! "

جیمین لبخند کوچیکی به غر زدن‌های یونگی زد. دوباره با یاد اوری وضعیت الانش و پدرش لبخندش خشک شد.

‌" ای بابا دوباره که برگشتی رو مود مرده ها که.. دهنتو باز کن "

و با چاپستیک کیمچی رو برداشت و جلوی دهن جیمین گرفت

جیمین کیمچی رو خورد و یونگی گفت

" افرین پسر بچه خوب. کیمچی غذای سالمه اگر همینطوری تا اخرش بخوری و بقیه غذاهاتم تا اخر بخوری دو روزه دوباره میشی موچی خوشگله "

جیمین لبخندی زد و گفت :

" مین یونگی اجوشی"

یونگی با تعجب برگشت و نگاه جیمین کرد

" یاا من اجوشیم؟"

درواقع یونگی واقعا اجوشی بود. ولی یه اجوشی جذاب

_____________

جونگکوک با پتویی که به عنوان مخوف ترین سلاحش بود و دورش پیچیده شده بود کنج اتاق روی تخت نشسته بود.

‌   𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️Where stories live. Discover now