جونگ کوک با تعجب و دهنی که سعی داشت ببندتش به تهیونگ نگاه میکرد که دست مرد روبهروش توی دست تهیونگ داشت به سمت کبودی میرفت بخاطر محکم بودن دستش
تهیونگ مرد و حل داد که باعث شد روی صندلی بیوفته و صندلی از عقب برگرده
تهیونگ دست جونگ کوک رو گرفت و از رستوران بیرون برد
" میدونستم میدونستم میدونستم"
" چیو دقیقا؟"
تهیونگ پرسید و جونگ کوک انگشت اشاره اش رو رو به تهیونگ گرفت و گفت :
" میدونستم که تو یه خون اشامی"
" تموم شد؟ خیلی تأثیر گذار بود. بریم"
" یااا نزدیک من نیا وگرنه گازت میگیرم"
و بعد دندوناشو نشون داد و صدایی که نمیتونم به هیچی تشبیهش کنم از ناکجا ابادش دراورد
تهیونگ این دفعه با حالا پوکری نگاش کرد
" بچه از دست رفت"
تهیونگ زیر لب گفت و تو یک حرکت جونگ کوک رو براید استایل بلند کرد و توی یک چشم به هم زدن جلوی خونه ای بزرگ و خوفناک بودن
جونگ کوک با دست و پای لرزون خودشو از پغل تهیونگ پرت کرد پایین و گفت :
" فقط یک بار دیگه منو اینطوری بغ.... اینجا دیگه کجاست "
جونگ کوک جمله اولش رو با چشمای بسته برای کمر دردش بخاطر افتادنش گفت و وقتی چشماشو باز کرد از تعجب ادامه جمله اش رو یادش رفت
تهیونگ به طرف عمارت حرکت کرد و جونگ کوک داد زد :
" یااا کجا میری اینجا کدوم قبرستونیه من میخوام برم خونه هیچ میدونی که تا الان از اون رستورانی که با هزار زور و زحمت توش استخدام شده بودم اخراج شدم و همش تقصیر توعه"
وقتی دید تهیونگ هیچ اهمیتی به داد و بیداداش نمیده گفت :
" من میرم خونه"
از روی زمین بلند شد و به یک طرف از جنگل که نمیدونست به کجا ختم میشه حرکت کرد
" اگه میخوای بمیری برو "
YOU ARE READING
𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️
Vampire~عشق خونین~ جونگ کوک بچه یتیمه ( نه اینکه چون یتیمه مظلوم باشه نه اصلا چون لقبش استاد ریدن به بقیس) و گیر یه خونآشام به اسم کیم تهیونگ میوفته ** ؟ :هر شب... به این صدا گوش کنی که داره التماس میکنه که توش اروم تر بکوبی... اهههه. اه ا-اروم تر... ددی...