‌ 𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️

33

در یخچال رو باز کرد. با تعجب گفت
" جونگکوک چرا همه یخچال شیرموز و موزه؟"

جونگ کوک از حالت جدی درومد و خندید. از روی مبل بلند شد و سمت یخچال رفت و یه شیرموز برداشت

" چون خوشمزس"

نی رو داخل شیرموز کرد و یکم ازش خورد

یونگی یکم شیرموز هارو کنار زد د از پشتشون یدونه سیب دراورد

" هی یه سوال. همه خون اشاما سیب دوستن؟ تهیونگ هم وقتی خواست بره سیب خورد"

یونگی گازی از سیبش زد و دوباره روی مبل نشست

" من فقط حوصلم سر رفته که دارم اینو میخورم وگرنه گشنم نیست"

جونگ کوک هم پیش یونگی نشست و گفت

" میدونی خوراکی های مورد علاقه تهیونگ چیه؟ "

" هوووم... فک کنم بستی رو بیشتر از غذاهای دیگه دوست_ صبر کن. اصلا چرا باید خوراکی های مورد علاقه تهیونگ رو بدونی؟"

جونگ کوک هول کرد. اما با دروغی که توی ذهنش اومد گفت

" خب میدونی. تهیونگ معلم منه و بهم یاد میده چطوری از قدرتم استفاده کنم. و حقیقتا وقتی خوش اخلاقه بهتر یاد میگیرم! بخاطر همین دوست دارم قبل از تمرین باهاش غذای مورد علاقشو بخوره تا یکم از بد اخلاقیش کم شه... یونو؟"

یونگی هومی گفت

" اول چیزایی که جیمین رو خوشحال میکنه رو بگو تا منم بگم"

" هووم پس یه جور معاملس.. قبوله. "

یکم از شیر موز توی دستش رو خورد و ادامه داد

" چون زمان کمی رو با جیمین گذروندم. نمیدونم اما! معمولا توی فیلما یه پسره که یه دختره رو دوس داره یه فیلم ترسناک میزارن باهم میبینن بعد دختره وسطش از یه گوه وسط فیلم می‌ترسه زارت میپرسه بغل پسره مث کنه بهش می‌چسبه بعدش سه ساعت مث اسکلا که همه بهش میگن نگاه عاشقانه بهم نگاه میکنن بعد پسره یهو رگ منحرفیش میزنه بالا و همون موقع لبای دختره ک کاملا بی رژ لب بوده یهویی به طرز عجیبی صورتی و براق میشه و از یه کیس ساده به تخت میرسن. و خب از اونجایی ک الان داره شب میشه و جیمین هم مث سگ ترسوعه جواب میده"

جونگ کوک تمام مدت وقتی داشت درمورد فیلم چصکی توضیح می‌داد، داشت جزئیات روی پاکت شیرموزش رو بررسی میکرد و اصلا به یونگی نگاهی ننداخته بود اما وقتی هیچ صدایی از طرف یونگی دریافت نکرد برگشت و نگاهش کرد. یونگی با صورتی متعجب درحالی که گوشه لبش رفته بود بالا داشت بهش نگاه میکرد. جونگکوک از قیافه یونگی خندش گرفت

" چته؟"

" این یکی از کلیشه ای ترین ایده بود"

" بیخیال بابا. از نظر من واقعا جواب میده"