‌ 𝔹𝕝𝕠𝕠𝕕𝕪 𝕃𝕠𝕧𝕖🍷❤️

35

( یه یاد اوری سریع = تهیونگ رفت آمریکا برای اینکه باید میرفت بانک، جونگکوک هم توی تمام جاهای خونه گشت و یه اتاق مخفی توی اتاق ته پیدا کرد، اتاق مخفی سه تا در داشت، روی درا یکم خون بود و پشمای جی کی ریخت، داخل اتاق مخفی از ترس یه بار تشنج کرد، تابلو های زیبا پیدا کرد، از اون ور جیمین فهمید مامانش به جرم قتل مادر بزرگش یعنی مادر پدرش افتاده زندان باباشم کلی پول میخواد برای اینکه رضایت بده مامان جیمین ازاد شه، بابای جیمین تو شرکت k کار میکنه، یونگی هم چند وقت یه بار به جیمین سر میزنه، از اون ور هم چانیول و بکهیون باهم قرار دارن ولی خواهر برادراشونم میخوان ببرنن ماچ پس کلتون تموم)

به بانک رسیدن در دروازه مانند بانک  به دست اون دو نفری که میخواستن تهیونگ رو بکشن باز شد و تهیونگ وارد بانک شد

تمام اون سالن جبوی در ورودی توی سکوت فرو رفت. دیگه هیچ پچ پچی بین کسایی که اونجا بودن نبود. وقتی افراد اونجا به خودشون اومدن نود درجه خم شدن و به تهیونگ سلام کردن

( ایشون بیان داخل بایدم ساکت شن.. من اونجا بودن سکته میکزدم ساکت شدن که خوبه 😭😂)

بعد چند ثانیه تهیونگ با لحن کاملا جدی گفت

" به کارتون برسید"

و با گام های بلند سمت پله ها که اون رو به طبقه بالا که بخش مدریت بود رفت

( دوستان گل توجه داشته باشید که بانک شبیه یه عمارت خیلی بزرگه.. اندرستند؟)

به اتاق خودش رفت و کتش رو دراورد و روی مبل دراز کشید. درد خیلی بدی سمت پهلو و کمرش بود. طبق عادت ارنجش رو روی چشماش گذاشت و ریلکس کرد

( ولی پوزیشن تهیونگ که تو ذهنمه خیلی خوبه 😭😂)

_______

جونگکوک تا تونسته بود خورده بود و الان در حال انفجار بود. تلوزیون رو خاموش کرد و ظرفش رو توی آشپزخونه برد. شاید به نظر بیاد جونگکوک فردی تنبله. درسته. اون واقعا تنبله ولی وقتی بحث تمیزی میشه تون زرنگ ترینه. کوک هیچ جوره نمیتونست با کثیفی کنار بیاد و خب خونه تهیونگ خیلی وقت بود روی مخش بود

چند تا از چراغ هارو خاموش کرد ولی نه همشون رو
میترسید؟ مث سگ. و خب حق داشت، شب بود، توی یه خونه بزرگ بود، تنها بود، تو جنگل بود