آواز غمگینP15

522 87 9
                                    

صدای اواز های اون دختر تمام قصر رو فرا گرفته بود صداش دل هرکسی رو به لرزه مینداخت و اوازی که به زبان فرانسوی میخوند قلب هرکسی رو خورد میکرد ..

اوازی غمگین...از دردها مشکل ها و اشکهای انسانهایی که فراموش شدند و زیر خاک رفتند

از رویاهای ناکام...از بچه ی خیابانی ک رویای پرواز داشت تا زنی ک ارزو داشت کاش! ای کاش دوباره معشوق سرباز رفته به جنگش رو ببینه..از دختربچه نابینایی که ارزو دیدن عروسکش رو داشت تا پدری که ارزو میکرد دوباره فرزند از دست رفتش رو ببینه و درعاخر سربازی که ارزو میکرد قبل مرگش دوباره طعم عشق رو بچشه...براش عجیب بود چه کسی همچین اواز غمگینانه ای میخوند؟

اوایل جنگ جهانی اول بود..طبیعی بود..این دنیا شلوغ شده بودو تقریبا دیگه جایی نمونده بود...پادشاه دستور ساخت خانه های بیشتری رو داده بودو و اینجوری بود که دنیای اونور مرز ها ساخته شده بود...

با کنجکاوی دنبال منبع صدا میگشت...براش سوال بود کی نصفه شبی انقدر بلند همچین شعری رو میخونه؟ اونم انقدر با احساسو غمگین؟

با دنبال کردن صدا به کتاب خونه مخفی خودش رسید
اروم در چوبی رو هل داد و وارد شد....

صدای زمزمه هایی که میشنید رو دنبال کرد و مقابل اون دختر قرار گرفت...

+اینجا چ کار میکنی؟

باشنیدن صدای مرد دست از خوندن برداشت و به چشم های خمار اون مرد نگاه کرد...

Xتهیونگ!من-

با کوبونده شدن لب های مرد به لب هاش حرفش نصفه نیمه رها شد تهیونگ بوسه ای رو شروع کرد..برای اولین بار...حتی مطمئن نبود بعدش چی میشه..شاید دختر چکش میزد شاید از جانب اون دختر طرد میشد...

اما برخلاف انتظاراتش دختر شروع به همکاری کرد و با کم اوردن نفس از هم جدا شدن دختر خنده نخودی کرد و بعد ناپدید شد ومردو با افکارش تنها گذاشت:+الان من اینو جواب مثبت در نظر بگیرم؟
.
.
.
.
.
.
٪کجاا داری میری؟؟؟؟مگه میدونی اصلا قصر کجاس؟؟؟
هوسوک سراسیمه پله هارو دنبال جفت کله خرابش پایین میومد...

\مهم نیست!! یه جوری پیدا میشه اگه حرفی که لیسا زد درست باشه اونا تو خطرن اونم خیلی خیلی زیاد من باید نجاتشون-

با کشیده شدن دستش سرجاش ایستاد سعی کرد دستشو از دست مرد خارج کنه ولی مرد زورش بیشتر بود ومحکم تر دستشو فشار میداد..

بیخیال شدو سرجاش ایستاد و با صدای تقریبا بلندی داد زد:

\چی میگی؟؟؟

مرد اروم نزدیکش شد و بقل گوشش زمزمه کرد.

٪تو حتی وسایل مورد نیاز خودتم ورنداشتی چجوری میخوای بری اونور مرز؟

𝐓𝐋𝐀𝐌𝐃(𝐕𝐊)Where stories live. Discover now