شکست یا موفقیت؟P24

331 69 13
                                    

اون ستاره اون پایینو بمالین ممنون میشم:)
ممنون میشم لطف کنین اون پایین فیکم دراخر کامل مطالعه کنین ممنان!
.
.
.
.
×خب!همونجور که خودتم حدس زده بودی....جونگکوکی رفته تو هیت...تبریک میگم تهیونگ شی!

جین بعد از معاینه ی کلی امگای خوابیده به طور کلی و مختصر حرف های اون الفارو تایید کرد!

حدود نیم ساعت پیش تهیونگ که دقیقا 3 هفته ای میشد غیبش زده بود با هولو ولا به اتاق جین اومده بود و با اضطراب امگای توی دستشو که گیج بهش زل زده بود رو بهش اون نشون داد.

جین حقیقتا اول میخواست داد بکشه،بگه مردک این همه وقت کجا بودی؟اما با دیدن دونسنگش توی بقل اون الفا کاملا نظرش تغییر کرد و دادو بیدادو به بعد موکول کرد!الان وضعیت اون توله خرگوش از همه چی مهم تر بود!

باصدای اروم پرسید:
×ازاولش برام بگو!

تهیونگ که تا اون لحظه به دیوار تکیه داده بود و دست به سینه جین رو تماشا میکرد سری تکون دادو گفت:

+خب....جونگکوک(مکثی کرد و بعد ادامه داد)اون زیادی باهوشه جای منو پیدا کرد...باهام دعوا کرد که چرا این همه مدت تنهاش گذاشته بودم...من نتونستم خودمو کنترل کنم و کار به بوسه کشید...و بعد حالش بد شد...

سوکجین هومی زمزمه کردو پرسید:
×پس از اولش اینطوری نبود؟؟

+نه!

پوزخندی مهمون لبهای امگا شد
×کیم تهیونگ!تبریک میگم...جونگکوک رسما بهت تمایل پیدا کرده و رفته تو هیت!میدونی که از الان به بعد یعنی تا یه مدت باید چه کار بکنی دیگه؟تو باید-

سوکجین برای خودش حرف میزد و توضیح میداد..اما تهیونگ گوش نمیداد!تنها چیزی که الان توی سرش میگذشت هیتجونگکوک و کلمه ی موفقیت بود!

اره درسته!اون موفق شده بود جونگکوک رو به خودش علاقه مند کنه اون تقریبا ⅓ راه رو رفته بود!شاید حتی بیشتر!

×یااا میشنوی چی میگم؟؟؟

با تکون خوردن دستای سوکجین روبروی صورتش به خودش اومدو زیرلب خعلی خب ای زمزمه کرد و بعد پرسید:
+چیز دیگه ایم هست که لازم باشه بدونم؟

امگا نچی کرد و بعد از چک کردن دمای بدن دونسنگش و گوشزد کردن دوبارههه اینکه حتما تب امگاشو مدام پایین بیاره از اتاق خارج شد!

........................

گرم بود!
میسوخت!
درد داشت!
چرا گرم بود؟؟
تب داشت؟؟
چخبر شده بود؟؟
صداهای عجیبی رو میشنید! یه صدای اشنا!
انگار درد میکشید...کمی طول کشید که ماهیت صدارو تشخیص بده!
اروم زمزمه کرد : -تهیونگ؟؟

صدا فریاد میکشید...اما گوش های کوک انگار توانایی فهمیدن حرف های اون رو نداشتن...کسی اسمش رو فریاد میزد؟؟این احساس غم دیگه چی بود؟

𝐓𝐋𝐀𝐌𝐃(𝐕𝐊)Where stories live. Discover now