تهیونگ نگرانP32

486 61 55
                                    


-شرطو قبول میکنم
و بعد لبهای تشنش بود که روی لبهای پسر بزرگتر کوبیده میشد!

............

الفا پوزخندی زدو کمر جفتش رو بالاتر کشیدو بوسه ای که انتظارش رو داشت رو عمیق تر کرد...
اون امگا بی طاقت شده بود!
نیشخندی مهمون لبهای کشیدش شد.
اون پسر هیچی نشده،کنترل خودش رو از دست داده بود!چطور میخواست اون رو نادیده بگیره؟
گاز ریزی از لب پایین امگا گرفت و باعث اخم نصفه نیمه اون شد...
چه چیز بود که تهیونگ رو به لبخندی اونچنان واداشته بود؟چه چیز دلیل این گاز حرصی بود؟
مرد بزرگتر همونجور که کمر پسر کوچکتر رو به سمت بالای تخت میکشید با صدای موچ مانندی دست از بوسه پرحرارتشون کشید و با همون نیشخند و دست سرکشی که به زیر پیراهن خاکستری رنگ امگا میخزید گفت:

+این همه بی طاقتی برا چیه امگای من؟اینطوری میخواستی منو طرد کنی؟
بی هیچ مکثی گفتو سرشو تو گردن خوش عطر امگا فرو کردو لباش رو به اون پوست نرمو پرستیدنی رسوند و اون رو به درون دهنش کشید!.. بوسه های پر صدا و محکمی رو مهمون اون گردن سفید کرد!چنان محکم که از باقی موندن رد انها مطمئن شود!

امگا ناله خفه شده ای کرد!
پس از نقشه طرد کردنش هم خبر داشت!
پوزخندی زد و مست بوسه های ریز پسر بزرگتر همونجور که دستش رو به پشت موهای مشکی رنگ الفا میرسوند لب زد:

-اون مال قبل این شرط کوفتیت بود الفا!

صدای خنده توگلوی جفت لجلوش، مهمان گوش های قرمزش شد...خنده ای که به نظر میرسید نیاز وجودش باشد!
کمی گردنش رو برای دسترسی بهتر ، به سمت چپ متمایل کرد !

+پس اگه شرطی نبود،میخواستی دست رد به دل خودتو من بزنی جئون؟

-کیم جونگکوک هستم!
با شنیدن فامیلی خودش درکنار اسم جفت شرش چیزی درون سینش شروع به تپیدن کرد...تپشی شدید و بینهایت قوی!
فامیلی خودش در کنار اسم اون بچه عجیب به دلش نشسته بود!
پس جونگکوک لاس زدن رو بلد بود...تنها رو نمیکرد!

به یک باره لبهاش را به لبهای امگا کوبیدو با بیشرمی و خشمی که معلوم نبود از چه نشعات میگیره با حرص، لب پایینی امگارو گاز گرفت و باعث ناله دردمند و خفه شده در گلوی او شد!..چیزی که مشخص بود!کنترل الفا روی تن امگا و بوسه ی بیشرمی بود که به همکاری های کوتاه او ختم میشد!

بدون دست کشیدن از آن بوسه پرسروصدا،دستش رو به دکمه های پیراهن خاکستری رنگ مزاحم رسوند و دونه دونه شروع به باز کردن اونها کرد..
پیراهن مزاحمی که بین لمس مستقیم تن بلوری امگا با دستان کشیدش فاصله انداخته بود...
با باز شدن اخرین دکمه، پیراهن رو نصفه نیمه از روی جفتش کنار زدو دست از بوسه داغ شدشون کشید.

قبل از تکیه پیشونیش به پیشونی عرق کرده کوک بدن بینقصش رو از نظر گزروند!... بعد پیشونیش رو به پیشونی امگایی که نفس نفس میزد تکیه داد....

𝐓𝐋𝐀𝐌𝐃(𝐕𝐊)Where stories live. Discover now