سلام سلام
کامنت و ووت یادتون نره چون باعث میشه برای نوشتن انگیزه بگیرم و بوکایی رو اپ میکنم که ووت وکامنت بیشتری میگیرن..
حس میکرد بختک روش افتاده و داره خفه میشه..
زین- گرمه...
با حالت خفه ای زمزمه کرد و با به یاد اوردن دیشب دست و پای لیام رو از روش کنار زد و رو تخت نشست.. خواب لیام عمیق بود و فقط کمی تکون خورد.. احتمالا به خاطر دیشب هنوز هم مست بود.. یعنی یادش میومد چه اتفاقی افتاده؟
زین- خاک به سرم... دیشب چه غلطی کردم؟
فقط مونده بود به لیام بگه دوسش داره و خیال خودشو راحت کنه..نمیدونست چه اتفاقی میافته که با دیدن قهوه چشمای مرد به کل عقلش از کار میافته...
زین- این اصلا خوب نیست.. گند زدی زین... ریدی...
همین که خواست از رو تخت بلند بشه کسی از پشت گرفتش و اونو تو بغلش کشید...
لیام-الان نمیتونی بری.. بقیه میبیننت...
زین- باشه.. باشه... واضح متوجه شدم.. فقط ولم کن...
لیام اونو بیشتر تو بغلش قشار داد و زین حس میکرد طوری گیر افتاده که راه نجاتی نداره...
لیام- همینطور بمون...
زین-وات دا فاک؟؟ لیام تا خدا بیامرزت نکردم ولم کن.. میدونی که اعصاب درست و حسابی ندارما.. میزنم میمیری.
لیام- چقد بد که زودت نمیرسه...
مصم تقلا کرد و بعد چند دقیقه انقد خسته شده بود که خیس عرق شد..
زین- لیام ولم کن.. گرممه.. دارم میمیرم.. مرتیکه چسب.. از هیکلت خجالت بکش...
وقتی لبای لیام رو گردنش کشیده شد و پشت بندش نفس داغش رو روی پوستش دمید، مغزش منجمد شد..
زین- داری چه غلطی میکنی؟
لیام- من؟ منظورت چیه؟
صدای گرفته و خشدارش با تن صدای ارومش باعث میشد حس کنه تو اتاق هوایی برای تنفس نیست... خودشو رو زین انداخت و اونو به تخت پرس کرد...
زین- دارم خفه میشم.. الاناست که قاتل بشی.. ولم کن...
لیام- اگه اشتباه نکنم، داشتی راجب اینکه منو خدابیامرز کنی نطق میکردی؟
صداش زيادى سكسى و هات بود و مو به بدنش سيخ ميكرد..زین- فاااکککک... من یه غلطی کردم تو چرا جدی گرفتی.. منطورم این نبود.. لیااااام... لعنت بهت برو کنار..
لیام- خوابم میاد.. زیاد تکون میخوری...
با حالت کلافه ای نالید و دوباره ول خورد...
YOU ARE READING
Here you are [z.m_l.s]
Fanfictionمحتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که...