part 7

2.5K 365 587
                                    


سلام سلام


ووت و کامنت یادتون نره..


لطفا بوک رو تو ریدینک لیستتون اد کنین..

پلکاشو محکم رو هم فشار داده بود و بالاتر از زانوش روی رونش بدجور میسوخت..

لیام- گرفتمت..

کسی کنار گوشش زمزمه کرد.. یکی از چشماشو با احتیاط باز کرد و به لیام که قشنگ ترین لبخند دنیا رو لباش بود با بهت خیره موند..

لیام- خوبی؟

زین-نه..

واقعا حس میکرد حالش خوب نیست و نفس کشیدن براش سخت شده.. صدای تپش های قلبشو تو سرش میشنید و غیر ارادی گونه هاش رنگ گرفت..

لیام ضربه ارومی با سرش به پیشونی زین زد.. زین رو رو زمین گذاشت و باعث شد از درد هیس بکشه..

زین- فاک.. میسوزه..عا

موقع افتادن، شاخه درخت رونشو زخم کرده بود و خون میومد.. لیام کنارش زانو زد و وقتی خواست به پاش دست بزنه زین خودشو کنار کشید..

زین- من خوبی..

لیام- من دکترم.. کارم مداوای مریضاست.. نیازی نیست خجالت بکشی..

زین اب دهنشو با صدا قورت داد و دور و بر رو نگاه.. گونه هاش قرمز شده بود و نفسشو با صدا بیرون داد..

شونه های زین رو گرفت و اونو مجبور کرد، رو تخته سنگی که نزدیکشون بود بشینه..

زین- ببین لیام.. نیازی نیست نگران بشی خودش خوب میشه..

لیام- اگه بهش بی توجه باشی عفونت میکنه..

زین- عفونت چیه؟

لیام لبخند زد و منتظر نگاهش کرد..

زین- باشه..

دامنشو بالا زد و شلوارک گشادی که زیر دامن پوشیده بود رو تا جای زخم جمع کرد.. لبشو بین دندوناش گیر انداخته بود و متوجه نگاه خیره لیام نشد.. لیام کیفی که همیشه همراهش بود رو باز کرد و باز از اون مایعی که میسوزوند رو زخم زین ریخت..

زین- ف.. میسوزه..

دستای لیام گرم و بزرگ بودن و لمس هاش حس خوبی داشت.. کمی سرشو به جلو خم کرد و میتونست بوی موهای نم دار لیام رو حس کنه.. بوش مثل بوی درختای نم دار بود.. بلوط یا شاید سنوبر..

لیام- تموم شد.. بهتره تا بیشتر به خودت صدمه نزدی بری تو عمارت..

زین- من میتونم مراقب خودم باشم.. تو حواسمو پرت کردی..
لیام- من؟

زین دوباره اب دهنشو با صدا قورت داد و از اینکه جلوی لیام کم میاورد جا خورد..

قبل جدا شدن از هم، لیام کتشو رو شونه های زین انداخت و با لبخند شیرینی ازش جدا شد..

Here you are  [z.m_l.s]Where stories live. Discover now