سلام سلام
ووت و کامنت یادتون نره..
لطفا بوک رو تو ریدینک لیستتون اد کنین..
پلکاشو محکم رو هم فشار داده بود و بالاتر از زانوش روی رونش بدجور میسوخت..
لیام- گرفتمت..
کسی کنار گوشش زمزمه کرد.. یکی از چشماشو با احتیاط باز کرد و به لیام که قشنگ ترین لبخند دنیا رو لباش بود با بهت خیره موند..
لیام- خوبی؟
زین-نه..
واقعا حس میکرد حالش خوب نیست و نفس کشیدن براش سخت شده.. صدای تپش های قلبشو تو سرش میشنید و غیر ارادی گونه هاش رنگ گرفت..
لیام ضربه ارومی با سرش به پیشونی زین زد.. زین رو رو زمین گذاشت و باعث شد از درد هیس بکشه..
زین- فاک.. میسوزه..عا
موقع افتادن، شاخه درخت رونشو زخم کرده بود و خون میومد.. لیام کنارش زانو زد و وقتی خواست به پاش دست بزنه زین خودشو کنار کشید..
زین- من خوبی..
لیام- من دکترم.. کارم مداوای مریضاست.. نیازی نیست خجالت بکشی..
زین اب دهنشو با صدا قورت داد و دور و بر رو نگاه.. گونه هاش قرمز شده بود و نفسشو با صدا بیرون داد..
شونه های زین رو گرفت و اونو مجبور کرد، رو تخته سنگی که نزدیکشون بود بشینه..
زین- ببین لیام.. نیازی نیست نگران بشی خودش خوب میشه..
لیام- اگه بهش بی توجه باشی عفونت میکنه..
زین- عفونت چیه؟
لیام لبخند زد و منتظر نگاهش کرد..
زین- باشه..
دامنشو بالا زد و شلوارک گشادی که زیر دامن پوشیده بود رو تا جای زخم جمع کرد.. لبشو بین دندوناش گیر انداخته بود و متوجه نگاه خیره لیام نشد.. لیام کیفی که همیشه همراهش بود رو باز کرد و باز از اون مایعی که میسوزوند رو زخم زین ریخت..
زین- ف.. میسوزه..
دستای لیام گرم و بزرگ بودن و لمس هاش حس خوبی داشت.. کمی سرشو به جلو خم کرد و میتونست بوی موهای نم دار لیام رو حس کنه.. بوش مثل بوی درختای نم دار بود.. بلوط یا شاید سنوبر..
لیام- تموم شد.. بهتره تا بیشتر به خودت صدمه نزدی بری تو عمارت..
زین- من میتونم مراقب خودم باشم.. تو حواسمو پرت کردی..
لیام- من؟زین دوباره اب دهنشو با صدا قورت داد و از اینکه جلوی لیام کم میاورد جا خورد..
قبل جدا شدن از هم، لیام کتشو رو شونه های زین انداخت و با لبخند شیرینی ازش جدا شد..
![](https://img.wattpad.com/cover/218065345-288-k3323.jpg)
YOU ARE READING
Here you are [z.m_l.s]
Fanfictionمحتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که...