Part 6

2.5K 364 707
                                    


سلام سلام

ووت و کامنت یادتون نره..

یه نفر بهم پیشنهاد کرد که اول دوتا از بوکا رو تموم کنم بعد بقیه رو ادامه بدم، میتونید پیشنهاد بدید کدوم دوتا بوک رو اول تموم کنم و حق با اکثریته (اینو تو بوک های دیگه هم میپرسم که در حقشون اجهاف نشه)


لطفا بوک رو تو ریدینک لیستتون اد کنین..


وارد مغازه کوچیک کنار خیابون شد صدای زنگ بالای در به صدا در اومد و پسری که داشت تو قفسه قوطی های کنسرو رو میچید از رو شونش سمت در رو نگاه کرد، با دیدن زین لبخند زد..

نایل- زین

سمت زین رفت و اونو بغل کرد.. مشخص بود تو همین چن روز چقد وابسته ش شده..

زین- برو کنار.. پسره لوس حالم بد شد.. ایییی

نایل- فقط میخوام بدونی که برام خیلی مهمی.. خيلى زين خيلى..

زین- فهمیدم.. ولى من اصلا ادم لمسی نیستم.. انقد به من نچسب..

نایل دستاشو به نشونه تسلیم بالا برد و ازش دور شد.. کمی دلخور به نظر میرسید و دیگه حرفی نزد..

نایل یه کار تو یه مغازه پیدا کرده بود و صاحب مغازه، اتاق کوچیک بالا مغازه رو بهش اجاره داده بود.. زین میتونست شب ها پیش نایل بره و این براشون عالی بود. کنار پنجره ایستاد و خیابون خلوت بیرون رو نگاه کرد.. زین عاشق اتاق کوچیک طبقه بالا بود.. اینکه از یتم خونه خلاص شده بود براش مثل رویا میموند.. فقط اگه لویی رو کنارش داشت دیگه زندگی نمیتونست بهتر باشه..

پوست دستاش خشک شده بود و حسابی میخارید.. شستن ملافه ها تو اب سرد واقعا عذاب اورد بود.. وقتی داشت دستشو میخاروند، پوست خشکش پاره شد و خون اومد..

نایل- چیکار میکنی..

دستشو گرفت و نزاشت به خاروندنشون ادامه بده..

نایل- نباید به دستات بی توجه باشی.. یه لحظه وایسا..

مثل همیشه نرسیده به اتاق لباساشو در اورده بود و نیمه لخت بود.. به جز یه باکسر و بلوز مشکی چیزی تنش نبود.. از تو کمد یه جعبه اورد وکنار زین گذاشت.. از توش یه ظرف کوچولو برداشت و به دستای زين کرم زد تا پوستش نرم بشه..

زین با کنجکاوی تو جعبه رو سرک کشید.. توش پر بود از انواع شیشه عطر و ادکلن و کرم و...

زین- اینارو از کجا اوردی؟

نایل- ادوارد برام خریده..

یکی از شیشه ها رو برداشت و لبخند کوچیکی گوشه لبش نشست.. در بطری عطر رو باز کرد و بوی خاص و دلنشینش تو کل اتاق پخش شد.. واقعا بوی محشری داشت.

نایل- اینو از پاریس برام اورده بود.. همیشه میخواست برام خاص باشه..

زین- معدرت میخوام الان داریم راجب اون دیونه ای حرف میزنیم که نزاشته یه جای سالم رو بدنت بمونه یا این یه ادوارد دیگست؟

Here you are  [z.m_l.s]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant