پارت1

5.2K 606 83
                                    

یه اتاقک سردبادیواره های طوسی وقرمز، تخت خواب پوسیده قطرارت آب بارون که از پنجره ی میله ای وارد زیرزمین میشد ،دراین میان پسرکی بالباس سفید پاره شده که تاروی زانوهاش میرسید وجز اون تیشترت چیزی تنش نبود ازدردوسرما میلرزید وبرای سرنوشت شوم وبی رحمانش گریه میکرد
صدای قفل درآهنی باعث شد ازجابپره وگوشه زیرزمین خودشو پنهان کنه مثل همیشه هیولایی که روزندگیش آوارشده بود وارداتاق شد ،اینبار حالت چهرش متفاوت بود، ترسناک ترشده بود
×خیلی حالم بده میدونی چرا؟
مردگفت ولی جیمین فقط سرشو به دوطرف تکون دادوباپشت دست سوختش اشکاشو پاک کرد
×چون یادپدرومادرم افتادم میشناسیشون که
حرفی نزد،تنها کاری که میتونست بکنه مشت کردن گره انگشتاش بود بلکه بتونه کمی ازاسترسشو کاهش بده ولی همه چی بدترشد وقتی فریاد مردوشنید
×مگه قبلا نگفتم باید جوابم وبازبونت بدی هااا
اشکاش باسرعت بیشتری پایین میریختن دست خودش نبود آخه کی میتونست جلوی مرد خشمگین روبروش دووم بیاره
تهیونگ خشمگین سمت جیمین رفت وازموهاش کشید، دستای کوچولوشو رو دستای تهیونگ گذاشت تا کمی ازدردش کم بشه ولی باسیلی که توصورتش خورد بیخیال شد

یه اتاقک سردبادیواره های طوسی وقرمز، تخت خواب پوسیده قطرارت آب بارون که از پنجره ی میله ای وارد زیرزمین میشد ،دراین میان پسرکی بالباس سفید پاره شده که تاروی زانوهاش میرسید وجز اون تیشترت چیزی تنش نبود ازدردوسرما میلرزید وبرای سرنوشت شوم وبی رحمانش...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ اونو رو میز مخصوص بی دی اس ام بست، وقتی مطمئن شد دیگه نمیتونه تکون بخوره نفس عمیق وعصبی کشید، ازسرو وضعش معلوم بود دوباره مست کرده ودراین حالت فقط آزار دادن جیمین آرومش میکرد
+دیگه...نمیتونم...هق...هنوز درد دارم...هق...همین امشب بهم استراحت بدین
تهیونگ پوزخندی زد وگک خاردارو تودهن جیمین گذاشت، با بسته شدن گک دوردهنش صدای خفه ای ازدرد تولید کرد چون تیغه های اون گک لعنی زبون ودورلبشو بریده بودن
تهیونگ راضی از این موضوع سمت وسیله های مخصوص روی میز ش رفت وانگشتاشو روی اونا حرکت داد
×آه حالا کدومو انتخاب کنم
با کمی تعلل دیلدو رو برداشت
×این مناسبه
جیمین با دیدن اون جسم خون تورگاش یخ بست خیلی ازاون ابزارا میترسید
بادیدن ترس پسرک لبخندی زدودیلدورو جلوی چشماش تکون داد
×اوه ازاین خوشت میاد آره؟
سرشو به علامت منفی تکون داد، اشکاش مانع دیدش میشدن اگه بیهوش میشد اون مرد بلای بدتری سرش میاورد
×میخوای اینبار یکم تنوع بدیم؟
بانیشخند گفت وسمت ظرف اسید گوشه ی اتاق رفت
درشو بازکردو دیلدورو توظرف اسید فرو کرد
نمیتونست ببینه اون هیولا داره چیکارمیکنه ولی با بویی که به مشامش رسید ازترس تمام بدنش قفل شده بود این بو!مال اسید نبود درسته؟
بادیلدو آغشته به اسید جلو اومد ،باچهره بی حس طوری که انگار این کارابراش عادیه پاهای جیمین بالا داد اصلا به تقلاها وگریه هاش توجه نکرد
یه ضرب دیلدو اسیدی وتومقعد زخمیش فرو کرد
واونو روی درجه آخر گذاشت
با سوختن دیواره های مقعدش جیغ بلندولی خفه ای کشید اون دستگاه لعنتی با ضربه زدن به پروستاتش درد زیادی و بهش وارد میکرد چرا؟چون آغشته به اسید بود

شیطان یافرشتهWhere stories live. Discover now