پارت14

4.2K 545 201
                                    

سه روزبعد :
تهیونگ غمگین کنار جیمین پایین تخت نشست الان سه روزگذشته بود ولی جیمین حتی کوچیکترین تکونی نمیخورد
×جیمین خواهش میکنم ...بیدارشو هیچوقت منو نبخش هیچوقت نگام نکن ولی
دستی به موهای طلایی رنگش کشید
×بیدارشو

فلش بک سالها پیش جیمین:
+هیونگ ببین چی کشیدم این منم اینم تویی خوشگله؟
جونگمین صورت عصبانیشو از پدر جیمین گرفت و به برادرش نگاه کرد(دقت داشته باشین مادرجیمین وجونگمین یکین ولی پدرنه)
*نه خوشگل نیست عین خودت زشته
لباشو جلودادو خودشو توبغل هیونگش انداخت همیشه همینطوری میزد توذوقش ولی با این وجود هنوزم دوسش داشت شاید چون چیزی ودرون برادرش میدید که هیچکس نمیدید
+اینکه خوشگله مین هیونگ
*نیست
+بد جنسی؟
*آره
لباشو عین اردک جلودادو ازبغل هیونگش بیرون اومد
+باید اینارو جمع کنم وگرنه آپادعوام میکنه
نگاهشو ازمرد روبروش گرفت وبه برادر شیرینش داد
*توکه خدمتکارشخصی داری
+هیونگ اینونگو اون خانم پیرومهربون کمرش دردمیگیره من میتونم وسیله های خودم وخودم جمع کنم
بلندشد تابره ولی باگرفتن دستش توسط هیونگش وایسادو سمتش برگشت
*یه چیزی یادت نرفت ؟
لباشو به طرفی کج کرد، ولی خیلی زود بافهمیدن موضوع لباشو آروم روی لبای هیونگش گذاشت وبوسه کوتاهی بهش زد
ازنظرش هیچ اشکالی نداشت اون لبای هیونگشو ببوسه چون خیلی خواهر برادرا این کارومیکردن وحتما قرارنبود معنی بدی داشته باشه
*من میرم بیرون دلم میخواد تواتاقت بمونی
+چشم هیونگ
اینو گفت و با برداشتن وسیله هاش از اتاق خارج شد

٪جیمین ؟
+بله ؟
٪این چه نمره ای گرفتی ها
+من...خب
جیمین من من کردو با انگشتای کوچولوش بازی کرد
٪ 98؟تواز صد شدی نودوهشت اون دونمره چی شد
با استرس به نوک دمپاییاش زل زد
+آپا خودکارم شکست
پارک تکخندی زدو چند بار روی شونه جیمین کوبید
٪برای یه دلیل مسخره انقد کم شدی؟ چجوری درآینده شرکتمو به توبسپرم پسرهااا؟
قطرات اشک ازگونش به راحتی سرخوردو روی زمین افتاد چرا پدرش متوجه استعداداش نمیشدو نمیذاشت به آرزوش برسه؟
باجرعت سرشو بالا آوردو چشم تو چشم پدرش حرفاشو به زبون آورد
+من اون شرکت و نمیخوام...میخوام یه خواننده یا هنرمند بشم دلم نمیخواد جایی باشم که مثل تو پراز آدمای بی احساس وپولدا...
(سیلی)
٪دیگه جلوی من ازاین مزخرفات نگو صداتم برای من بالا نبر
جونگمین باحرص دستاشو مشت کردوبعدرفتن پارک آروم ازطرف دیگه پله بالا رفت

+هق...هق
*کجایی جوجه اردک زشت
صدای هیونگش باعث شد از کمد بیرون بیادو محکم بغلش کنه
+هیونگ ...هق
جونگمین اونوازبغلش بیرون آوردو چونشو بالاگرفت
*حق نداری گریه کنی گریه کارضعیفاست
+ولی ...هق
*ولی نداره فقط یه سوال ازت میپرسم میخوام بهم جواب بدی
+سوال ؟
جیمین متعجب پرسیدو بینیشو بالا کشید،جونگمین دستشو روی بازوی جیمین گذاشت ونوازشش کرد
*پدرتو دوست داری یانه
نمیدونست چرا هیونگش همچین سوالی ازش میپرسه ولی قیافه جدیش نشون میداد منتظر جوابه
+قبلا ...آره ولی الان...هق... نه چون اون همش تحقیرم میکنه ...هق...دیگه دوسم نداره ازش متنفرم
باشنیدن این حرف لبخندی زدو دونسنگ کوچولوشو به آغوش کشیدو کنار گوشش لب زد
*دیگه نگران نباش قرارنیست دیگه اذیتت کن ودرضمن اون پسره دوستت
+سوک؟
*دیگه باهاش حرف نزن
+آخه چرا اون پسرخوبیه
اخمی کردو فشار کمی به بازوی ظریفش آورد
*همین که گفتم روحرف من حرف نمیزنی اون گی من اینجور آشغالا روخوب میشناسم
+ب...باشه
خیلی سریع مودش عوض شدو لبخندی زد،دستی به موهای جیمین کشیدو با گفتن بعدا میبینمت خونه روترک کرد

شیطان یافرشتهWhere stories live. Discover now