پارت45

2.7K 416 46
                                    

ازشدت استرس تمام ناخونای انگشتاش ومیجوید انقررکه دیگه ناخونی براش نموندو مجبور شد دست جیهوپ وقرض بگیره
€هی آروم باش پسر
_نمیتونم
کوک گفت وبازم به کارش ادامه داد ،چطورمیتونست آروم باشه وقتی بیبیش دوساعت تموم توی اون اتاق کوفتی همراه هیونگ هیولاش بود بدون اینکه ازش خبری بشه ؟البته کوک از اینکه جونگمین همراه بیبیش بود نمیترسید تنها دلیل استرسش دیر کردن جیمین کوچولوش بود نکنه بیماری...نه نه کوک عقل نداشتتو به کار بنداز خودت تمام مدت همراهش بودی اگه چیز عجیبی میدیدی متوجه میشدی ،پس چرا  رنگ صورتش با گچ دیوار مو نمیزد؟تازه اینم گفت که چند وقته شکمش درد میکنه آییی کوک تو چقدر احمقی آروم باششش!!!
_نمیتونممممم!
با داد یهوییش جیهوپ دستشو فوری روی دهنش گذاشت وبا لبخند کج و کله ای از مردمی که عجیب نگاشون میکردن عذرخواهی کرد
نگاهشو به کوک داد ،میتونست راحت ازون مردمکای لرزون بفهمه دوست سر سخت وجدیش داره از استرس جون میده
€هی چت شده مرد؟بذار بگم برات آب قند بیارن
خواست بلند شه اما کوک با گرفتن دستش اونو محکم سر جاش نشوند ،انقدر محکم که جیهوپ بیچاره بخاطر برخورد کمرش به پشتی صندلی ناله دردناکی سر داد
_وای...ببخشید ببین من دارم از ترس سکته میکنم خب فقط...فقط اون انگشتات وبهم قرض بدی کافیه
هوفی کشید ،حالت پوکر مانندی به خودش گرفت و به روبروش زل زد
کوک پاهاشو یه ضرب روی زمین کوبید
_نمیدیش؟
€هوف بیا
ودست راستشو سمت دهنش گرفت چون انگشتای دست چپش بخاطر دندونای خرگوشی یه نفر به کل نابود شده بود یعنی جونگمین برای ترمیم ناخناش بهش پول توجیبی میداد ؟(شوگر بیبی😅)

*خب؟
"چند لحظه صبرکنین
+هیونگ ؟
جونگمین با بازو بسته کردن چشماش به دونسنگ عزیزش اطمینان داد چیز خاصی نیست ،با اینکه خودشم مطمئن نبود دقیقا داره چه اتفاقی میفته فقط در این میدونست که اگه دکتر عینکی روبروش بازم یه سوزن کوفتی تو رگای خون مرده ی جیمین تزریق کنه همینجا پارش میکرد
دکتر ماده ی سفید ژله ای رنگی وروی شکم جیمین ریخت
از برخورد اون ماده سرد روی شکمش عیسی کشیدو چشماش وبست . حس عجیبی داشت ،خیلی عجیب
درست چند روز پیش این تغییرات عجیب وتوی بدنش احساس کرد ولی فک نمیکرد اونقدر جدی باشه که بخواد راجبش با تهیونگ و کوک حرف بزنه
"باورم نمیشه!
دکتر شد که گفت وعینکشو روی چشمای درشت شدش تنظیم کرد ،جیمین با ترس نیم خیز شد تا ببینه علت ترس دکتر چیه اما همون موقع دیت جونگمین روی سینش نشست واونو روی تخت خوابوند
یه تای ابروشو بالا دادو با چهره ی کاملا جدی سرتاپای دکتر وبررسی کرد
"چیز..‌.ی شده ؟
*آره
دکتر ترسیده چند قدم عقب رفت پسر روبروش خیلی ترسناک به نظر میرسید، انگار... انگار میخواست همینجا خفش کنه
*حاملست؟
"ب...بله؟
جونگمین کلافه آهی کشیدو موهاشو توی مشتش گرفت
*خوشم نمیاد حرفامو دوبار تکرار کنم پس به نفعته یادت بیاد چی پرسیدم
دکتر چشماشو روی تک تک اجزای صورت جونگمین چرخوند تا کوچیکترین آثاری از شوخی توی اون چهره ی سردو جدی پیدا کنه اما تنها چیزیکه نصیبش شد ترس بود ...ترس زیاد
"ایشون ...باردارن
*تا حالا نشنیدی پسر باردار بشه؟
آب دهنشو قورت داد
"چرا قربان
لعنتی اونقدر ترسیده بود که مرد روبروش و قربان صدا میزد؟مگه اون کی بود ؟چرا انقدر ابهت داشت
*پس دلیلی نداره اینجوری تعجب کنی (نیشخند)
سمت جیمین برگشت وقتی چشمای گریونش و دید لبخند از روی لباش محو شد وسریع سمتش رفت
*جیمینا !؟عزیزم چرا گریه میکنی؟
نمیتونست جلوی اشکاشو بگیره ،اونا بدون هیچ کنترلی از چشماش پایین میریختن و راهشونو روی گونه هاش پیدا میکردن
جونگمین کلافه اشکاشو پاک کرد، نگاه ترسناکی به دکتر بیچاره انداخت
*چی گفتی بش؟
"من...من غلط بکنم
*غلط وکردی خبر نداری گم شو بیرون
مرد بدون معطلی چشمی گفت.بعد مرتب کردن لباساش از اتاق خارج شد وخلوت برادرانه رو ترک کرد
با دستای رگ دارش صورت دونسنگ کوچولوشو قلب گرفت
*میدونی وقتی گریه میکنی قلب هیونگ پاره میشه؟
+هق...دست خودم نیست هیونگ ...هق...من میترسم
یه تای ابروشو بالا انداخت و اینبار دستای لرزون جیمین وتوی دستاش گرفت. میترسید؟از چی میترسید وقتی دورو بریاش از قدرتمند ترینای جهان بودن ؟
*از چی میترسی عزیزم
مردد به چشمای هیونگش نگاه کرد و بریده بریده گفت
+اگه...هق...ته وکوک بچه نخوان چی؟
وبعد اتمام حرفش زد زیر گریه، جونگمین حرصی زبونشو بین دندوناش گیر انداخت ،برادر عزیز دردونش بخاطر همچین دلیل مسخره ای داشت گریه میکرد ؟
انگشتشو زیر چونه ی جیمین گذاشت وسرشو بالا آورد،اینبار با لحن هشدار آمیزی گفت
*اینجوری دیدنت اونم وقتی داری بخاطر کار نکردت خودتو سرزنش میکنی باعث میشه بدم بیرون وکله ی اون دوتا احمق و بکنم مگه این بچه از آسمون افتاد تو شکمت؟اونا باید جلوی دیکای باد کردشونو میگرفتن میشنوی چی میگم؟درضمن اگه تا یه دیقه ی دیگه اشکات وپاک نکنی ونخندی قسم میخورم جفتشونو به فاک بدم حالا بخند
دستی به چشمای خیسش کشید،وقتی هیونگش یه کاری نمیگفت حتما انجامش میداد . با تصور حرف هیونگش ریز خندید و مدتی بعد تو آغوش گرم جونگمین قرارگرفت
*بیا بایه لبخند جونشونو نجات دادی وگرنه کونشون میزاشتم
+هیونگ؟!!
اعتراض آمیز گفت و جونگمین بیخیال شونه ای بالا انداخت
*خب از الان تا 8ماه و3هفته ی دیگه باید بیشتر از قبل مواظب خودت باشی چون اینبار تنها نیستی یه موجود زنده دیگه هم هست که تو درقبالش مسئولی اما
انگشتشو جلوی صورت متعجب وکنجکاو جیمین گرفت وادامه داد
*مسئولیتای اون دوتا پت و مت از توهم بیشتره هم باید مراقب بچه باشن ،هم تو ودر آخر اگه وقت شد از خودشونم مواظب کنن که مورد آخر زیاد مهم نیست اصل دوتای اوله فهمیدی؟
جیمین دستشو جلوی دهنش گذاشت اگه میخندید کارش ساخته بود از قرار معلوم هیونگش هنوز دل خوشی نسبت به اون دونفر نداشت
×جیمینا
_جیمین
هردو بدون در زدن وارد اتاق شدن و سمت جیمین رفتن . جونگمین چشم غره ای نصارشون کرد
*مثل گاو سرشونو میندازن میان تو شرم آوره
بعدم از جاش بلند شد،بعد بوسیدن گونه ی جیمین پشت چشمی برای کوک نازک کردو از اتاق خارج شد
به محض خروج از اتاق دوست پسر جذابشو دید،چطور تاحالا بدن عضلانیشو از پشت ندیده بود ؟با منحرف کردن چشماش به اطراف نگاه سر سری به درو دیوار اتاقا انداخت دیقه لباسشو باز کرد
*هوفف چقدر گرمه
ولی هرکاری میکرد نمیتونست منکر اون بدن مجسمه نما بشه اونم وقتی که چرمش روی بازوش انداخته بودو بادست دیگش تلفن وروی گوشش فشار میداد
آروم نزدیکش رفت . بدون اینکه صدایی ایجاد کنه از پشت بهش چسبیدو دستاشو دور کمر باریکش حلقه کرد
€ممنون قربان لطفتون و جبران میکنم...فعلا خداحافظ
وقطع کرد
جونگمین چونشو روی شونه ی پهن مردش گذاشت وطوریکه لباش بیشترین لمس وبا گوش قرمز شده ی جیهوپ داشته باشه گفت
*باکی حرف میزدی ؟
آب دهنشو صدا دار قورت داد،تمام تمرکزش ردی دست جونگمین بود که از زیر لباس درحال لمس 8پکاش بود
جیهوپ داشت زیر فشار ولذت شهوتناکی که جونگمین براش ساخته بود له میشد درحالیکه اون عاشق این بازی بود
*فک میکردم فقط من اربابتم
€هستی
*ولی شخص دیگه ای و قربان صدا زدی
انگشتشو دورانی دور نافش چرخوند وپیرسینگشو به بازی گرفت(پیرسینگ ناف داره )
چشماشو روی هم فشار داد ،خیلی داشت خودشو کنترل میکرد تا همین حالا نره تویه اتاق خالی و کارارباب بیبیشو یه سره نکنه
€بهم ...ترفیع مقام دادن
*چه خوب(لیسی به لاله ی گوشش زد)
€خوب ترم میشه وقتی همین حالا داشته باشمت
جیهوپ بایه نیشخند سکسیه جذاب گفت وقبل اینکه جونگمین واکنشی نشون بده یا حرفی بزنه دستشو روی دهنش گذاشت، بعدم هردوشونو داخل اتاق خالی کشیدو در وبست
البته بعدش آدرس اتاق وبرای شوگا SmSکرد ،چون نمیخواست به جرم تک خوری توسط اون آگوست دی شیطانی مجازات بشه

پارت 45
آخه یکی نیست به اینا بگه مگه بیمارستان جای اینکاراعه؟هرجا میرن زرتی آبادش میکنن😐😂
مثلا اگه بچه دار شن چی میخوان به بچشون بگن؟مثلا تو بخاطر سست عنصری باباهاتی توی بیمارستان😂
خب مزه ریختن بسه راجب مراسم گرمی ،پسرا عالی بودن واینکه برنده نشدن چیزی از ارزشاشون کم نمیکنه ولی درعوض نشون میده گرمی چقدر نژاد پرسته ولیاقت پسرارو نداره
بی تی اس به گرمی نیاز نداشت .گرمی بهشون نیاز داشت ولیاقتشونو نداشت 🙂
امیدوارم از این پارت لذت ببرین دوستون دارم نماز روزه هاتونم قبول 😁💋
⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡

شیطان یافرشتهWhere stories live. Discover now