PT64 Even if we are apart

995 151 196
                                    


سلاممممم تقخیختخیخ دلم کلییی واستون تنگ شده بود🤧

*پرتاب ابنبات و توت فرنگی واستون*

بیشتر ۲۰۰۰ کلمه نوشتم انصافا کامنت بزارید خو :(((

تجربه ثابت کرده شما واسه غمگین بیشتر کامنت میزارید.. یه کاری نکنید برینم تو کاپل دوم داستان (ویکوک و ییسوک)

🍓♥️🍓♥️🍓♥️🍓♥️🍓

وارد هال شد و نگاه نگران تهیونگ روش نشست

*چی شد؟ حالش چطور بود؟

گردنشو ماساژ داد و پوفی کشید. واقعا چی می گفت بهشون. مست کرده بود و به لب هام می گفت مارشمالو؟ تهیونگ قطعا از کون دارش میزد

+ مست کرده بود. دو سه بطری کامل خورد. بقیه کجان؟

پسر بزرگتر نفس عمیقی کشید

*جونگ کوک می خواست بره ولی ماشین نداشت. رن رفت برسونتش. اها راستی گفت امشب پیش هوسوک میمونه

سرشو به نشونه ی تفهمیم تکون داد اما با بخش اخر جمله اش چشم هاش گرد شد

- چی؟؟ رن کجا می خواد بمونه؟؟

یه تای ابروش بالا رفت و نیشخندی زد

*گفت خونه ی هوسوک. دوست پسرش بود دیگه؟

چشم های جیمین درشت شد و سمت موبایلش رفت و در همون حین بلند گفت

- یعنی چی میخواد شب اونجا بمونه؟؟؟ پیش اون پسره ی منحرف؟؟ عمرا

تهیونگ ابروشو بالا داد و زبونشو روی لبش کشید

*مگه ییرن منشی و خدمتکارت نیست؟ پس چرا انقدر روش حساسی

جیمین مکثی کرد و زیرچشمی به تهیونگ نگاه کرد. کمی چشم هاشو ریز کرد ولی در آخر آهی کشید و زمزمه کرد

- ییرن خواهرمه

نگاهش پوکر بود و تهیونگ رو پوکرتر کرد

*یادمه رن هفته پیش به وضوح به هوسوک گفت میره به مادرش سر بزنه

- عاح اون...

چند لحظه درنگ کرد و مردد به ته نگاه کرد. کاملا قضیه ی موندن ییرن پیش هوسوک رو فراموش کرده بود

- بشین واست تعریف کنم. سوجو بیارم؟

پوزخندی زد و نشست

*انقدر جذابه ماجراش؟

جیمین سمت آشپزخونه رفت و کمی بلندتر از حد معمول گفت

- یه درامای کامله

سوجو هارو روی میز وسط گذاشت و روی کاناپه لم داد. تهیونگ هم با این کارش حس راحتی گرفت و از اون حالت خشک نشستن دراومد

- نمی دونم از کجا دقیقا شروع کنم. می دونی من و پدر مادرم، عا.. خب ما.. یه خانواده ی کامل بودیم. پدرم معمولا سرش با کارش گرم بود. ولی همیشه سعی می کرد با ما وقت بگذرونه

𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊 Where stories live. Discover now