PT45 Mini Part

1.5K 219 102
                                    

بکهیون از دستشویی اتاق دراومد و سمت یخچال رفت و یکی از کمپوت هایی که مال چانیول بود رو برداشت

لب تختش نشست و همونطور که کمپوت سیب رو میخورد پاهاشو تکون داد

*همینطوریه چانیول پارک.. هرچی شما دیرتر بیدار بشی منم بیشتر از کمپوت هات میخورم. میل خودته.. میتونی دیرتر بیدار بشی و هیچ کمپوت و آبمیوه ای برات نمونده باشه

با حس کردن این که چانیول بیدار شده روشو برگردوند و خندید

چانیول که از بس زخمی و کبود بود نمیتونست حرف بزنه به بکهیون نگاه کرد

_ه..هیون؟

بکهیون پیشونیشو بوسید

*خودمم نردبون احمق

مسلما اون کبودی ها نمیذاشت لبخند چال نمای چانیولو ببینه پس با حرص ایشی گفت و یکی توی سرش زد

_آخ

*غول احمق.. میخوام ببوسمت الان.. به چه حقی انقدر کتک خوردی؟

چانیول لب هاشو جمع کرد

_ گوشام سالمن هنوز

به سختی با لب های زخمیش گفت و بکهیون به گوش هاش نگاه کرد و آهی کشید

*آره اونا هنوز سرجاشونن خدارو شکر

تا چانیول خواست لبخند بزنه گوششو با یه لبخند حرصی کشید

*خدا لذت کشیدنشون رو فقط به خودم داده

_آخ آخ.. هیون نکشش

بکهیون لب هاشو جمع کرد

*آخه چطوری اینقدر کتک خوردی احمق.. دکتر گفت شانس آوردی سرت سالمه. حقته انقدر بزنمت تا بمیری

چانیول با دیدن گریش هول شد

_ه.. هیونی.. چی شد یهو؟ گریه نکن.. من خوبم

بکهیون تو سرش زد و اشک هاشو پاک کرد

*واسه توئه احمق که گریه نمی کنم. واسه یونگی دوست جیمین گریه می کنم بیچاره هموفیلی داشت و کتکش زدن

جیمین پشت در که خواست وارد اتاق بشه با حرف بکهیون ایستاد

یاد لحظه ای که چانیولو توی حیاط پیدا کردن افتاد و پوزخندی زد

بکهیون انقدر گریه کرد و ترسیده بود که دکتر ها بهش آرامبخش تزریق کردن

در زد و بعد از چند ثانیه مکث وارد شد

__

جیمین از خونه براش پاپیشو آورده بود. ولی حتی اونم باعث نشد بهش نگاه کنه

بدون هیج حرکتی انگار که تو افکارش غرق بود نوازشش می کرد. از زمانی که اون حیوون دستش بود فقط به رو به روش خیره شده بود

جیمین لبشو گاز گرفت و همونطور که ایستاده بود بغلش کرد

موهای بلندشو که روی شکمش بود نوازش کرد و یونگی بی صدا چشم هاشو بست و سعی کرد از آغوشش لذت نصفه نیمشو ببره

جیمین خم شد و روی موهاشو بوسید

- پسر کیوت من.. دیگه حتی یک نفر هم حق نداره نگاهت کنه.. چه برسه همچین کاری بکنه

یونگیو روی تخت خوابوند و سرشو جلو آورد و روی لب هاش زمزمه کرد

+ چرا؟

یونگی آروم لب زد اما صدایی ازش خارج نشد

- چون.. تو.. مال منی و..

نفس عمیقی کشید و با جدیت گفت

- منم بهت وابسته شدم

بعد از حرفش لبشو گاز گرفت و از خجالت سمت اتاقی که بکهیون و چان توش بودن دوئید

یونگی فقط خشک به جای خالی جیمین نگاه کرد. حتی فکرشم نمی کرد جیمین انقدر یهویی اینو بگه

چند ثانیه منتظر موند اما آخر هم لبخندی که جیمین پشت در منتظر بود ببینتش هم ظاهر نشد

آهی کشید و با لب های جلو دادش سمت اتاق چان رفت

💔💔❌💔💔❌💔💔
بیبی تو نمیتونی یه قلب شکسته رو دوباره بشکنی

بیشتر حال نداشتم بنویسم

𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊 Where stories live. Discover now