PT27 Untold

1.3K 179 7
                                    

- مطمئنی نمیخوای بیدارش کنم؟ بالاخره داری برای چهار سال میری

جونگ کوک میدونست یونگی بیدار بشه به پاش میفته تا راضیش کنه باهاش بیاد و اون اینو نمیخواست

از پله ها بالا رفت و به اتاق جیمین رسید

بدون در زدن وارد اتاق شد. تاریک بود و چیز زیادی نمیدید. ساعت تقریبا شش و نیم صبح بود و کوکی سه ساعت دیگه یه پرواز به مقصد آمریکا داشت

کنار تخت نشست. آفتاب پاییزی کم کم داشت خودشو نشون میداد. یونگی با حس نور کمرنگ آفتاب پهلو به پهلو شد و کوکی متوجه شد که اون لخته

لبشو گاز گرفت و لحاف روشو بالا کشید تا وسوسه نشه

جوری که یونگی خوابیده بود خیلی کیوت بود. توی خودش جمع شده بود و یه دستش زیر سرش بود و با اون یکی پتوشو بغل کرده بود

آروم از بین لب های صورتی رنگ و کوچوی نرمش نفس می کشید و همین صد برابر توی خوای مظلوم ترش میکرد

دستی به لپ های نرمش کشید. خواست عقب بکشه اما یونگی آروم لپشو به دستش کشید

با تعجب عقب رفت

*هی تو بیداری؟

وقتی واکنشی ندید آروم تو صورتش فوت کرد. یونگی اخم کیوتی کرد و تو خواب چرخید و روی کمر خوابید

پتو پایین افتاد و بالا تنه ی برهنه اش رو به روی چشم های تشنه ی جونگ کوک بود

سریع پتورو بالا کشید

*اوپس.. خواب بود

خم شد و لپشو بوسید

*کاش میتونستم یه چیزی ازت یادگاری ببرم ها

لپشو با دست کشید تا کمی زیر دندونش بیاد. گاز آرومی گرفت

*ولی همینم خوبه

یونگی با اخم پتورو روی سرش کشید و جونگ کوک آروم بلند شد و به ساعت نگاه کرد

دیگه باید می رفت زیادی لفتش داده بود

عقب عقب سمت در رفت ولی همچنان نگاهش روی یونگی بود

بالاخره نگاهشو گرفت و از اتاق خارج شد

__

بعد از رفتن کوکی دوباره زیر پتو دراز کشید. دو ساعت دیگه باید میرفت شرکت

آروم یونگیو تو بغلش کشید و یه دستشو زیر گردن و اون یکیو روی باسنش گذاشت

با حس نرمی باسن برهنه اش زیر دستش لبخند خوابالودی زد و گردنشو بو کشید

+ هممم کیتن بوی بیسکویت میدی

پاهاشو دورش حلقه کرد و نفهمید چطور شد خوابش برد

__

دست و پاشو کش داد. کمرش درد می کرد. حقش بود. دیروز وقتی جیمین خسته بود نباید شیطونی می کرد

𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊 Where stories live. Discover now