با دیدن نورگیر و میز و صندلی ها هیجان زده سعیکرد تند تند راه برهبا خنده ی هیجان زده اش دستشو روی وسایل کشید و جلوی چشم هاشو گرفت و به سختی که بالای سرش که آفتاب تیزی می تابید نگاه کرد
با صدای خش خش برگ های خشک به در ورودی نگاه کرد
- رنااا
اما با دیدن جیمین حرفش تو دهنش خشکید. بعد از چند ثانیه سمت جیمین دوید و تو بغلش پرید
- مستر!
جیمین سریع دست هاشو زیر باسن پنبه ایش گذاشت و بالاتر کشیدش
+ بدون ددیت داشتی خوش میگذروندی؟
یونگی پاهاشو دورش حلقه کرد و به جای پایین اومدن از آغوشش بیشتر بهش چسبید. آخه کدوم احمقی این آغوش گرم و امن رو از دست می داد؟
سرشو با خجالت توی گردنش قایم کرد
- دوستت دارم مستر
جیمین لبخند زد. نه از لذت یا شادی. بالاخره نقشش عملی شده بود و تونسته بود دل اون پسر ساده رو ببره. لبخند تمسخر آمیزش که دور از چشم یونگی بود اینو ثابت می کرد
هر لحظه بیشتر پی می برد اون پسر واقعا ساده است
یونگی وقتی جوابی نشنید نگران شد و خواست سرشو از توی گردنش دربیاره اما نتونست
+ منم دوستت دارم بیبی
با لحن مهربون جیمین خیالش راحت شد و محکم تر دست هاشو دور گردنش حلقه کرد و روی گردنش بوسه ی کوچیکی از شوق زد
جیمینم عاشقش شده بود. دیگه چی از اون بهتر؟
آروم پاهاشو پایین آورد و جیمین زمین گذاشتش. لبخند دیوانه وارشو که یونگی عاشقش شده بود رو برای پسر کوچیکتر به نمایش گذاشت
یونگی خوشحال بود. جیمین بهش اعتراف کرده بود. دلش می خواست بره همه جا جار بزنه که پارک جیمین غیرقابل نفوذ و دست نیافتنی عاشقش شده
گل روی موهاشو در آورد و پشتش قایم کرد. درهمون حین چهرش ناگهان جدی شد
- مستر. یه چیزی اینجاست
با یه دست چونه ی جیمینو گرفت و سمت مخالفش هدایت کرد و با اون دست که گل رز صورتی رنگ توش بود کنار گوش جیمین رو لمس کرد و گل رو کمی بالاتر توی موهای چتری و لختش گذاشت
جیمین با تعجب به لب های جلو اومده ی یونگی نگاه کرد. می تونست ناگهانی بره جلو و اون هارو با مک هاش قرمز بکنه؟ با حس سنگینی چیزی روی موهاش با تعجب به یونگی که با تعجب سمت حیاط دوید نگاه کرد
جلوی در شیشه ای ایستاد و به خودش توی آینه نگاه کرد. با دیدن گل رز توی موهاش هم خندش گرفت هم حس کرد اون بچه مسخره اش کرده و داره از گوشاش دود بیرون می زنه
YOU ARE READING
𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊
Romanceپارک جیمین برای مین یونگی، تنها دلیلی بود که صبح ها چشم هاشو کنه. براش مهم نبود هر بار بدتر و بیشتر از قبل وجودش ذره ذره خاکستر میشه. باز هم لبخند میزد. چون اون یونگی بود. چون به دنیا اومده بود تا عاشق باشه. عاشق پارک جیمین ❌لطفا لطفا لطفا اگر محدو...