💔🖤💔🖤💔🖤💔
وقتی یونگی بیدار شد جیمین رو دید که سرشو روی دستش گذاشته و خوابیده
از ترس کمی عقب رفت اما با درد توی کمرش چشم هاشو بست و آروم نالید
صدای کمش باعث شد جیمین اخمی توی خواب بکنه و آروم چشم هاشو باز کنه
یونگی سریع چشم هاشو بست تا نفهمه بیداره اما به هر حال لرزش پلک هاش و بالا و پایین رفتن نامنظم قفسه سینش باعث شد جیمین آروم مج دستشو نوازش کنه
یکمی چون سرشو روش گذاشته بود قرمز شده بود. بوسه ی کوچیکی روش گذاشت
خواست بره و یه چیزی براش بیاره تا بخوره اما با صدای بالا کشیدن بینیش با تعجب سمتش برگشت
یونگی ملافه رو بغل کرده بود و با چشم هایی که محکم روی هم فشارشون میداد با شدت و بی صدا گریه می کرد
جیمین با تعجب و ترس سمتش دوید اما یونگی سریع ملافه رو روی سرش انداخت و لرزش پتو به راحتی نشون میداد گریه هاش شدیدتر شده
با هر سختی بود ملافه رو از روش برداشت و بغلش کرد. یونگی سخت گارد گرفته بود و اشک هاش متوقف نمی شد. مشت هاشو تند تند روی سینه اش میکوبید تا از آغوشش در بیاد. اما جیمین تسلیم نشد
نفهمید چه قدره داره نوازشش میکنه. نیم ساعت. یک ساعت... وقتی هق هق های بلند یونگی تبدیل به اشک های ریز شد و لرزشش کمی اروم شد تازه تونست کمی حلقه ی دست هاشو کم کنه
خواست مشت های یونگیو که به سختی ملافه رو مچاله کرده بود باز کنه اما با زمزمه ی پر از بغضش حس کرد دنیا براش ایستاده
+ م.. مستر .. خ .. خوا .. خواهش .. میکنم.. ا.. اذیتم .. ن.. نکن
بقیه ی حرفش سرشو پایین انداخت و جیمین پی برد چقدر بی رحمه. اون موجود معصوم رو چطور انقدر اذیت کرده بود؟ چطور؟
(همانا که این سوال منم هست...)
به جای رفتن آروم بغلش کرد
- دیگه قرار نیست اذیتت کنم. دیگه این کارو باهات نمی کنم
+ م.. مستر.. م.. میخوام.. ب.. بمی. رم.. م.. می.. می تونننی.. م. منو.. ب.. بکشی؟
با زمزمه اش سریع از آغوشش درش آورد و یونگی که هنوز می ترسید سریع ملافه رو روی سرش انداخت
جیمین تلخ تلخ خندید. چطوری این همه پاکیشو ندید؟ اون که می دونست یونگی معصوم ترین آدمه دنیاست چرا باهاش این کارو کرد؟
آروم خواست ملافه رو بیاره پایین اما یونگی به سختی نگهش داشته بود
جیمین وقتی نا امید شد گوشه ی اتاق نشست. اون جیمین پست و عوضی درونش می گفت با زور ملافه رو پایین بیاره و سرم بهش وصل کنه چون مطمئن بود یونگی به این سادگی ها غذا نمی خوره اما بخش اعظم قلبش می گفت با ملایمت باهاش رفتار کنه
YOU ARE READING
𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊
Romanceپارک جیمین برای مین یونگی، تنها دلیلی بود که صبح ها چشم هاشو کنه. براش مهم نبود هر بار بدتر و بیشتر از قبل وجودش ذره ذره خاکستر میشه. باز هم لبخند می‌زد. چون اون یونگی بود. چون به دنیا اومده بود تا عاشق باشه. عاشق پارک جیمین ❌لطفا لطفا لطفا اگر محدو...
