PT17 Extra Part

1.6K 200 44
                                    

وارد اتاقش شد و درو محکم بست و سه تا قفل بهش زد. جیمین برگشته بود اما با چهره ای که از کوکی دیده بود انقدر ترسیده بود که سریع سمت کمد لباس هاش رفت و از لباس های بیرونیش که پوشیده تر بود یه شلوار تنگ و بلند و یه بلوز یقه اسکی بافت برداشت و پوشید

شلوارش انقدر تنگ بود و دکمه داشت که باید پنج دقیقه مشغول باز کردنش می شدی

به خودش توی آینه نگاه کرد و یه لحظه خندش گرفت

با خنده خواست بلوزو در بیاره که در اتاقش به صدا در اومد. سریع بلوزو مرتب کرد و پشت در ایستاد

با اخم گارد گرفت و بازش کرد. با دیدن جیمین متعجب صاف ایستاد و لبخند شل و ولی زد

- اوه جیمین

جیمین متعجب بهش نگاه کرد

+ یونگی این لباس ها چیه؟ کوکی چیزی بهت گفته

یونگی هنگ کرد و بدنش یخ کرد

- چ.. چی؟؟ نه کوک. یعنی .. جونگ کوک چیزی نگفته؟ فقط سردم بود یکم

جیمین وارد اتاق شد و یونگی متوجه شد چمدونی دستشه

+ اوه خب خوبه. فکر کردم بهت گفت. گفتم می خوام خودم بهت بگم

پتوی روی تختو برداشت و روی شونه هاش انداخت

+ قراره چند روز به خاطر یه قرارداد بریم اینچئون (یه شهر ساحلی:))

یونگی منظور جیمینو از گفتن فهمید و نفس راحتی کشید

- آها خب. من دیگه گرمم شد

از زیر پتویی که جیمین روی شونه هاش انداخته بود در اومد

+ بیا وسایلتو توی این چمدون بریز. ویلامون با کوک مشترکه پس...

اونقدر نزدیک اومد تا با هر کلمه ای که می گه لب هاش به مال یونگی بخورن

+ پس تمام لباس های خونگیت پوشیده باشن بیبی

یونگی حینی که مسخ چشم هاش شده بود آب دهنشو قورت داد

- بله

جیمین بلافاصله تغییر مود داد و با لبخند فرشته واری ازش جدا شد

+ کوکی زودتر از ما راه افتاده تا ویلارو از سرایدار بگیره. لباس ساحلی هم بردار شاید وقت شد رفتی کنار آب. زود چمدونتو بچین ما هم یکی دو ساعت دیگه راه میفتیم

یونگی با شنیدن ساعت برق از کله اش پرید

- لعنتی یکی دو ساعت دیگه؟؟

بعد از حرفش کوسن روی تخت رو تو صورت پر از نیشخند جیمین کوبید و سمت حموم دوید

__

تقریبا ربع ساعت بود راه افتاده بودن. یونگی اولش با جاده ی شهری مشکلی نداشت و سرگرم بود. وسایل ماشین رو میگشت و خوراکی می خورد یا با انرژی شیشه رو پایین می کشید و با آهنگ می خوند اما همه اش برای ربع ساعت بود

𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊 Where stories live. Discover now