PT8 Silk Dress

2.1K 271 12
                                    


با حس چیزی که لا به لای موهاش حرکت می کرد چند تا پلک زد و چشم هاشو باز کرد

بیدار شد و اولین چیزی که دید صورت خوابالود جیمین و نوری که از بالکن پشت سرش میومد شد

تو یه نگاه فهمید تو اتاق جیمینه و لباس هاش عوض شد

هینی کشید و نیم خیز شد. دردش کم شده بود اما هنوزم جای سوختگی کمرش درد می کرد

جیمین خوابالود دستشو دراز کرد و یونگیو دوباره تو آغوشش کشوند

- امروز روز تعطیله بزار بخوابم

یونگیو توی بغلش کشید و با همون صدای خشدار سر صبحیش لب زد

پاها و دست هاشو محکم دور یونگی حلقه کرد و یونگی که سرش توی سینش بود عملا داشت خفه میشد

+ ساعت چنده؟

جیمین با لذت بدن گرم یونگی نفس عمیقی کشید و لب زد

- نه صبح. بگیر بخواب

مشتی به سینش زد و جیمین کمی فشار دستشو کم کرد چون حس کرد یونگی داره خفه میشه

+ دیشب تو لباس هامو عوض کردی؟

جیمین ترجیح داد جواب نده چون حوصله جیغ های یونگیو نداشت

+ میگم تو عوضشون کردی؟؟

با دادش آهی کشید و چشم هاشو باز کرد

- از پماد کثیف شده بودن باید عوض میشدن

یونگی درواقع هیچ لباسی توی بدنش احساس نمی کرد. به پایین نگاه کرد. در واقع اون چیزی که تنش بود اصلا لباس به حساب نمیومد

لباس خواب مشکی رنگ و حریری که تا روی باسنش بود و مطمئن بود جیمین این لباس رو از عمد براش انتخاب کرده

با تکرار کردن جمله جیمین برای خودش فهمید جیمین دیشب کار خودشو کرده و پمادشو براش زده. می خواست زمین دو نصف بشه و داخلش فرو بره

خوشحال بود که سرش تو سینه ی جیمینه و نگاهش نمی کنه چون قطعا از خجالت آب میشد

دست جیمین از دور کمرش پایین رفت و کمی بالاتر خط باسنش متوقف شد

یونگی مطمئن بود چیزی که تنشه به هیچ عنوان شباهتی به لباس زیر نداره

از پشت یه بند بود و از جلو هم اونقدر تیکه پارچش کوچیک بود که دیکشو بزور پوشونده بود

جیمین دستشو روی باسنش که بانداژ نشده بود تا راحت باشه کشید و چشم هاشو از لذت و خواب بست

یونگی راحت نبود و مرتب وول می خورد تا از بغلش در بیاد

با اسپنک جیمین که به باسنش خورد هینی کشید و خودشو منقبص کرد. جیمین که به نظر غرق لذت میومد آروم یکی از لپ های باسنشو چلوند و یونگیو وادار کرد خودشو شل کنه

𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊 Where stories live. Discover now