𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊

PT66

اینم عیدی اخرین لحظات قرن.. جر

🍓♥️♥️🍓♥️♥️🍓

*فلش بک به نه سالگی جیمین*

هق هق هاشو توی دست مشت شده اش قایم کرد تا پدرش متوجه حضورش نشه

باورش نمیشد زنی که پدرش داره کتکش میزنه همون مادرش باشه که صبح با لبخند اونو راهی مدرسه کرد

پدرش که هنوز متوجه حضور جیمین دوازده ساله ای که زیر میز بود نشده بود زیپ شلوارشو باز کرد و بعد از گذاشتن کاندوم وارد همسرش شد

جیمین دستشو روی چشم هاش گذاشت و بی سر صدا بینیشو بالا کشید

نمی فهمید اون وسیله ای که مادرش با طناب بهش وصله چیه یا هیچ ایده ای نداشت پدرش چه کار می کنه

فقط برای اولین بار که از مدرسه برگشت و کسی خونه نبود به خودش جرئت داد تا وارد تک اتاق طبقه چهارم بشه و با دیدن پدرش برای فرار از تنبیه زیر میز قایم شد

پدرش گردن مادرش رو گاز گرفت. جیمین با ترس از لا به لای چشم هاش بهشون نگاه می کرد. جرئت نداشت دستشو از روی چشم هاش برداره

با داد پدرش و جدا شدنش از مادرش با بغض بیشتر زیر میز فرو رفت و کیف مدرسشو به خودش چسبوند

جیمین خوش شانس بود. خیلی خوش شانس بود که اون روز پدرش روی مود خوبی بود و به یه رابطه ساده اکتفا کرده بود و تمام تصور جیمین از زندگیش خاکستر نشده بود

جیمین نمی دونست اصلا پدرش اونجا چه کار می کنه. اون ها مدت ها بود طلاق گرفته بودن

اقای پارک طناب هارو با چاقوی کوچیکی باز کرد بدون نیم نگاهی به زنی که روی زمین افتاده بود، از اتاق خارج شد

___

از اون روز کذایی دوسال گذشته بود. جیمین بعد از اون مسئله از شوک یک هفته تمام حرفی نزده بود و به زور مادرش غذا می خورد

حالا چند روزی بود که پدرش دوباره پیداش شده بود و جیمین می ترسید از این که نزدیکش بشه

می دونست پدرش می خواد خودشو بازنشسته کنه و جیمین رو جای خودش بزاره. اما اون فقط چهارده سالش بود. هنوز حتی دبیرستان هم نرفته بود. چطوری می تونست اون شرکت به اون بزرگی رو اداره کنه

با صدای حرف زدنی که از طبقه پایین میومد تکالیف مدرسش رو به حال خودشون ول کرد و از روی پله ها سرکی کشید

با دیدن پدرش با پوزخند مرموز همیشگیش رنگش پرید

اون پوزخندی که جیمین رو در حد مرگ می ترسوند همونی بود که جیمین هم اون رو به ارث برده بود و بارها دل یونگی رو شکسته بود

پدرش بدون دعوتی نشست

- جیمین کجاست؟

جیمین ناخوداگاه خودش رو پشت نرده ها قایم کرد