PT23 Taehyung Hyung

1.3K 202 19
                                    

تهیونگ مقابل چشم های بهت زده ی یونگی مشغول مشت زدن به نگهبانی بود که سعی داشت جلوشو بگیره

رو به روی جیمین ایستاد. از عصبانیت توی سفیدی چشم هاش رگه های سرخ دیده میشد

جیمین با خونسردی توی چشم هاش نگاه کرد. دلخوشیش به اسلحه ی توی جیب بود. وگرنه هیکل هاشون تقریبا برابر بود

نگهبان های پشت عمارت سریع خودشونو رسوندن

کوکی با دیدن آروم شدن اوضاع دست یونگیو گرفت و سمت حیاط دوید

یونگی سریع دست هاشو با فشار از دست کوکی درآورد. نگاهشو دزدید و با قدم های آروم جلوی کوکی رفت. گونه هاش از خجالت سرخ شده بود اما توی دید کوکی نبود

کوکی خواست دوباره دستشو بگیره اما یونگی دوباره دستشو کشید و با صورتی که از داغی ازش بخار بلند میشد لب زد

- خیلی سریع راه میری. من درد دارم

صورتشو توی یقه ی هودیش قایم کرد و سرخی صورتش حتی از زیر موهای پخش و پلاش که روی پیشونیش ریخته بود قابل دیدن بود

کوکی فهمید قضیه چیه. اخم پررنگی کرد و بدون توجه بهش سمت آشپزخونه رفت. یونگی با دور شدن کوکی با خجالت موهاشو کشید

- عاییششش آبروم رفت. یونگی احمق

صورتشو توی دست هاش چلوند تا گونه های سرخشو قایم کنه ولی با یادآوری تهیونگ سریع سمت اون دونفر رفت

تهیونگ با دیدن یونگی محکم جیمینو هول داد

×یونگیااا

سمت یونگی دوید و محکم بغلش کرد. یونگی از فشاری که تهیونگ به استخون هاش میداد ناله ی آرومی کرد

- تهیونگ هیونگ لهم کردی

جیمین با عصبانیت سمتش رفت. تهیونگ انقدر مشغول بررسی یونگی بود متوجه جیمین نشد

دست هاشو قاب صورتش کرد و چند بار سر تا پاشو رصد کرد

× حالت خوبه؟ اون عوضی که اذیتت نکرد؟ جین هیونگ گفت حالت خیلی بد بود

+ یااا. به کی میگی عوضی؟ لازمه یادآوری کنم چی به روز نگهبانام آوردی؟

تهیونگ محکم مچ یونگیو نگه داشت و پشت سرش نگهش داشت. رو به جیمین ایستاد

× اگه هیونگمو اذیت نمی کردی این همه خشونت لازم نبود. زود وسایلشو بیار میخوام ببرمش

چشم های عصبانی جیمین یونگیو ترسوند. تا حالا جیمینو اونجوری ندیده بود

جیمین با عصبانیت خواست چیزی بگه اما با صدای آروم و خجالت زده ای هردو سمت منبعش برگشتن

- هیونگ نیم

تهیونگ با ملایمت سمتش برگشت و شونه هاشو گرفت

× نیاز نیست نگران چیزی باشی کیوتی. من از اینجا درت..

- نه هیونگ. من.. من..

با دیدن نگاه های منتظر اون دونفر با انگشت های استخونی رنگش بازی کرد و سرشو بالا آورد

لپ ها و گوش هاش صورتی شده بود. تو چشم های جیمین نگاه کرد. انگار داشت چیزی رو بررسی میکرد و نگاهشو دزدید

- من جیمین رو دوست دارم

هیچکدوم نمی دونستن چه واکنشی نشون بدن. تهیونگ نا امید بود و یونگی خجالت زده اما جیمین.. بی حس بی حس بود

با ورود دو شخص جدید حواسشون پرت شد. ییرن سمت نگهبان ها رفت و کمپرس یخ بهشون داد و کوکی سمت اون دونفر اومد

با دیدن تهیونگ اخمی کرد. انگار اونو یه جایی دیده بود

تهیونگ ولی انگار اونو میشناخت. با بهت نگاهش کرد شاید اشتباه کرده باشه. وقتی دید عادی رفتار می کنه فکر کرده اشتباه کرده اما کوک ذهنش درگیر بود

مطمئن بود اون پسرو یه جا دیده اما نمی دونست کجا

تهیونگ انگار به خودش اومده باشه. محکم یونگیو سمت خودش برگردوند

× احمقی؟ کسی که اذیتت کرده رو دوست داری؟

کوک به حالت عصبانی اون پسر جذاب نگاه کرد و صدایی تو گوشش پیچید

"احمقی؟ کسی که اذیتت کرده رو میزاری بره؟"

تهیونگ چنگی به موهاش زد. کوک محوش شده بود. اون خیلی جذاب بود. کنار لبش از کتک کاریش زخم شده بود و خیس عرق بود

یه لحظه خودشو تصور کرد که روی تخت دراز کشیده تهیونگ روشه و داره براش...

با چشم های گشاد نگاهشو دزدید و سرشو تکون داد تا افکار منحرفانش بپرن

𝑰𝒔 𝑰𝒕 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒈𝒊 𝒐𝒓 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒋𝒊 Where stories live. Discover now